💠 احمدرضا بیضائی :
💠 احمدرضا بیضائی :
🌷 اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شبها یک دستگاه اتوبوس میآمد جلوی مسجد، نمازگزارها را سوار میکرد میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. من بیشتر وقتها
«درس دارم» را بهانه میکردم و توفیق پیدا نمیکردم شرکت کنم ولی #محمودرضا هر هفته میرفت.
یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟!
گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.»
🌷 این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته. هر وقت دعای کمیل میخوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم میخورد، محمودرضا میآید جلوی چشمم.
روحشون شاد، یادشون گرامی
شهدا را یاد کنم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و #عجل_فرجهم
@Agamahmoodreza
🌷 اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شبها یک دستگاه اتوبوس میآمد جلوی مسجد، نمازگزارها را سوار میکرد میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. من بیشتر وقتها
«درس دارم» را بهانه میکردم و توفیق پیدا نمیکردم شرکت کنم ولی #محمودرضا هر هفته میرفت.
یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟!
گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.»
🌷 این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته. هر وقت دعای کمیل میخوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم میخورد، محمودرضا میآید جلوی چشمم.
روحشون شاد، یادشون گرامی
شهدا را یاد کنم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و #عجل_فرجهم
@Agamahmoodreza
۶۵۵
۲۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.