شعرزیبا
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم/ چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش / چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی/ من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی / عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم / شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکستهتر ازخویش ندیدم به همه عمر / افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین، بسته دنیا نیم اما / دلبسته یاران #خراسانی خویشم
#سید_علی
#امام_خامنه_ای
#شعر
#یاران_خراسانی_رهبریم
#دلبرانه
#جان_جانان
#حضرت_عشق
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش / چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی/ من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی / عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم / شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکستهتر ازخویش ندیدم به همه عمر / افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین، بسته دنیا نیم اما / دلبسته یاران #خراسانی خویشم
#سید_علی
#امام_خامنه_ای
#شعر
#یاران_خراسانی_رهبریم
#دلبرانه
#جان_جانان
#حضرت_عشق
۵.۴k
۱۸ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.