دیالوگ کوتاهی در فیلم کوتاه ساکن برزخ کاری از ثمین موسوی
دیالوگ کوتاهی در فیلم کوتاه ساکن برزخ کاری از ثمین موسوی
من:بیرون بیا...
دخترک:نمیتوانم...همه اش تقصیر آنهاست...تقصیر تو...تقصیر او و شما و آنها...تقصیر همه ی تان...آلونک هایتان را چسبانده اید به حیاط کوچک من...سایه ی سرهایتان را میبینم که با چشمانی از حدقه درآمده تا ناف خم شده اند و کشیک خواب آلودگی هایم را می کشند...
من:پس از رانده شدن دیگر چه تفاوتیست میان آنکه میوه ی ممنوعه سیب بوده یا خرمالوی گس؟ همه یمان دست در دست زمان گم شده ایم...
من,تو,حتی همه ی آنها... بیرون بیا...فرصتمان کم است...باید تا ابد به دنبال زمان بگردیم...
من:بیرون بیا...
دخترک:نمیتوانم...همه اش تقصیر آنهاست...تقصیر تو...تقصیر او و شما و آنها...تقصیر همه ی تان...آلونک هایتان را چسبانده اید به حیاط کوچک من...سایه ی سرهایتان را میبینم که با چشمانی از حدقه درآمده تا ناف خم شده اند و کشیک خواب آلودگی هایم را می کشند...
من:پس از رانده شدن دیگر چه تفاوتیست میان آنکه میوه ی ممنوعه سیب بوده یا خرمالوی گس؟ همه یمان دست در دست زمان گم شده ایم...
من,تو,حتی همه ی آنها... بیرون بیا...فرصتمان کم است...باید تا ابد به دنبال زمان بگردیم...
۵۵۶
۲۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.