حاجیییی مادرم یه پا مافیاست واسه خودشششش داشتم بهش میگفتم
حاجیییی مادرم یه پا مافیاست واسه خودشششش داشتم بهش میگفتم که اره امتحان عربی واقعا سخت بود و همه داشتیم همین میگفتیم وعضش بد بود و اینا بعد مادرم پرسید همتون همین فکرو داشتین( منظورش منو دوستام بودیم) گفتم اره چون واقعا هم همین بود بعد امتحان یک ساعت داشتیم دربارش حرف میزدیم یه دفعه زنگ زد به همکارش به همکارش فامیلیه طراح سوال رو گفت از پشت تلفن داشتیم گوش میکردیم میخوان از اموزش پرورش زنگ بزنن به معلمههههههه
همون لحظه ادمین : مامااااانننننن تو دقیقاا چه کاره اییییی چطوریییییی جاااااااننننننن مگه تو درمانگاه کار نمیکنییییییی چطوریییییی به ولاه مادرم مافیاست
همون لحظه ادمین : مامااااانننننن تو دقیقاا چه کاره اییییی چطوریییییی جاااااااننننننن مگه تو درمانگاه کار نمیکنییییییی چطوریییییی به ولاه مادرم مافیاست
۴.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.