شعر برگزیده اولین جشنواره طنز سیاسی - اجتماعی "دکتر سلام"
شعر برگزیده اولین جشنواره طنز سیاسی - اجتماعی "دکتر سلام"
یکی دو ساله حال ما بهتره
خدا وکیلی خیلی خوش میگذره
نعمت ما فتّ و فراوون شده
اوضاع دهکده دگرگون شده
درختا بیشتر میزنن جوونه
آفتاب دیگه پوستو نمیسوزونه
یونجهی کمتر میخوره الاغم
دیگه مریضی نمیاد سراغم
شیر بزا و گاوا بیشتر شده
محصول باغا دو برابر شده
مردم میگن هرچی به ما رسیده
از برکتِ این دولتِ جدیده
دوباره کاغذ و قلم به دستم
کنار جوب مزرعه نشستم
مینویسم از یه ده خیلی دور
یه نامهای واسه رییس جمهور
می نویسم تو این خطوط بالا
اول نامه «بسمه تعالی»
منم تقی پسر رقیه بیگم
آقای روحانی سلام علیکم
سلام رییس جمهور خوب و دلسوز
حلال مشکلات ما تو صد روز
حاج حسن عزیز خوبه حالت؟
معتدله هنوز اعتدالت؟
قربون اون تدبیر و اون امیدت
قفلای ما فدا سر کلیدت
جان خودم تو خیلی مردی والا
تو اقتصاد معجزه کردی والا
هیچ خبری نیست دیگه از تورم
دیگه فشاری نیست روی مردم
تو دیوار تحریما رو شکوندی
تَرَک چیه تو اصلا ترکوندی
تو مملکت هیچی دیگه گرون نیست
هیچ کی عزادار خرید نون نیست
فضای اقتصادی سالم شده
قیمتا شیبش چه ملایم شده
دور و برم نشستن این جوونا
اینم دو جمله از زبون اونا
فدای کابینهی کاردرستت
لایک تموم مملکت تو پُستت
شما آناناس همهی ما شلغم
تیپ بنفش خفنت تو حلقم
این جوونا خیلی هواتو دارن
تو فیس بوکت همش کامنت میذارن
من که از این بازیا یاد ندارم
تو این چیزا اصلا سواد ندارم
تبلت و لب تاپ نمیدونم چیه
وایبر و واتساپ نمیدونم چیه
رایانه که باعث الافیه
همین که یارانه داریم کافیه
تا قِرون آخرشم میگیریم
قطعش کنی دق میکنیم میمیریم
بهتر شده اوضاع اقتصادی
با اون سبد آخریه که دادی
مرغش میداد یه خورده طعم لاستیک
سبد نداشت که، ریخت توی پلاستیک
هنوز یه وقتا موقع مصرفش
یاد میکنیم از خاطرات صفش
راستی چطوره احوال داداشی؟
همونی که هرجا میره باهاشی
هواشو داشته باش به هر قیمتی
حتی شده با اموال دولتی
سفر اگر خواستی بری به خارج
اونم ببر بی خیال مخارج
هرجا که هستی کنارت میشینه
کور بشه هرکی نتونه ببینه
هرچی باشه شما با هم داداشین
باید هوای همو داشته باشین
دلم شده برای دیدنت تنگ
راستی شما حقوقدانی یا سرهنگ؟
اصلا ولش کن این چیزا به ما چه
گونه تو خوراکه چندتا ماچه
دیدن تو باعث خوشحالیه
اگرچه که خزانتون خالیه
مردم ما دوسِت دارن حاج حسن
یه وقتایی بیا به ما سر بزن
بذار که بنزای ضد گلوله
یه بار بیفتن توی چاله چوله
بزن کنار چندتا محافظاتو
تا ببینیم یه گوشه از عباتو
بیا خودم واکس بزنم به کفشت
فدای اون لبادهی بنفشت
اما تو که سرت شلوغه بابا
وقت نداری سر بزنی به ماها
پسر داییم که اسمش هم مراده
همش فقط به فکر انتقاده
با اینکه خیلی خیلی بی سواده
منتقد اوضاع اقتصاده
میگه چرا گرونیه تو ایران؟
انگاری تازه رسیده به دوران
طرفدار حقوق مردم شده
دو ساله که شناسنامهاش گم شده
همش میگه هوای کشور پسه
واسهی فرهنگ ما دلواپسه
نمیدونه کار تو رو حسابه
خبر نداره اعصابت خرابه
برای تو درست کرده مشکل
مرتیکه ی لبو فروش بزدل
میگه مذاکرات بوده بی ثمر
فکر میکنه هنوز تو عصر حجر
غصه ی دین دیگرانو داره
شغل که نداره صبح تا شب بیکاره
میگه همه باید باشن خوش اخلاق
حتی اگه شده به زور شلاق
هیچکی نباید کار زشتی کنه
میخواد به زور ما رو بهشتی کنه
باید باهاش یه خورده صحبت کنی
بلکه شما اونو نصیحت کنی
حرفای اون به مفت هم نمی ارزه
همش میگه از ترس داره میلرزه
من و سه تا عموم و چهارتا عمم
بهش میگیم خوب برو به جهنم
این جوری حرف زدن اصلا یعنی چی؟
انتقاد از کار حسن یعنی چی؟
کار حسن بدون انتقاده
انتقادا به احمدی نژاده
راستی حسن چقدر تو ناقلایی
میگن که تو رفیق کدخدایی
اون روزای اولی که اومدی
یکی دوبار بهش تلفن زدی
واقعیه حرف اونا حسن جان؟
قسم بخور، حسن بگو به قرآن
خوبه دیگه پس همه چی ردیفه
وقتی کارا دست تو ظریفه
من ندیدم تا حالا کدخدا رو
اما چه خوب شد که داریم شما رو
همه میگن که کدخدا بیرحمه
فقط جواد زبونشو میفهمه
محرّما تو هیأتا که رفته
درس مذاکراتو یاد گرفته
میره به کدخدا میگه با خنده
که آبو روی باغ ما نبنده
از مشکلات روستا دم میزنه
میره یکم باهاش قدم میزنه
جواد میگه ما باید عادت کنیم
کدخدا هرچی گفت اطاعت کنیم
چقدر خوبه شماها با ما هستین
چه خوبه که به فکر روستا هستین
اگر دوباره دیدی کدخدا رو
تو برسون بهش سلام ما رو
دنبال راه گذر از رکودی؟
کاشکی که زودتر به ما گفته بودی
بنده خودم تو این کارا واردم
کار نداره، میخوای بهت یاد بدم؟
مزرعه مشتی کنار روده
همیشه هم توش پر سم و کوده
هرکی میخواد شنا کنه توی رود
اول باید عبور کنه از رو "کود"
یکی دو ساله حال ما بهتره
خدا وکیلی خیلی خوش میگذره
نعمت ما فتّ و فراوون شده
اوضاع دهکده دگرگون شده
درختا بیشتر میزنن جوونه
آفتاب دیگه پوستو نمیسوزونه
یونجهی کمتر میخوره الاغم
دیگه مریضی نمیاد سراغم
شیر بزا و گاوا بیشتر شده
محصول باغا دو برابر شده
مردم میگن هرچی به ما رسیده
از برکتِ این دولتِ جدیده
دوباره کاغذ و قلم به دستم
کنار جوب مزرعه نشستم
مینویسم از یه ده خیلی دور
یه نامهای واسه رییس جمهور
می نویسم تو این خطوط بالا
اول نامه «بسمه تعالی»
منم تقی پسر رقیه بیگم
آقای روحانی سلام علیکم
سلام رییس جمهور خوب و دلسوز
حلال مشکلات ما تو صد روز
حاج حسن عزیز خوبه حالت؟
معتدله هنوز اعتدالت؟
قربون اون تدبیر و اون امیدت
قفلای ما فدا سر کلیدت
جان خودم تو خیلی مردی والا
تو اقتصاد معجزه کردی والا
هیچ خبری نیست دیگه از تورم
دیگه فشاری نیست روی مردم
تو دیوار تحریما رو شکوندی
تَرَک چیه تو اصلا ترکوندی
تو مملکت هیچی دیگه گرون نیست
هیچ کی عزادار خرید نون نیست
فضای اقتصادی سالم شده
قیمتا شیبش چه ملایم شده
دور و برم نشستن این جوونا
اینم دو جمله از زبون اونا
فدای کابینهی کاردرستت
لایک تموم مملکت تو پُستت
شما آناناس همهی ما شلغم
تیپ بنفش خفنت تو حلقم
این جوونا خیلی هواتو دارن
تو فیس بوکت همش کامنت میذارن
من که از این بازیا یاد ندارم
تو این چیزا اصلا سواد ندارم
تبلت و لب تاپ نمیدونم چیه
وایبر و واتساپ نمیدونم چیه
رایانه که باعث الافیه
همین که یارانه داریم کافیه
تا قِرون آخرشم میگیریم
قطعش کنی دق میکنیم میمیریم
بهتر شده اوضاع اقتصادی
با اون سبد آخریه که دادی
مرغش میداد یه خورده طعم لاستیک
سبد نداشت که، ریخت توی پلاستیک
هنوز یه وقتا موقع مصرفش
یاد میکنیم از خاطرات صفش
راستی چطوره احوال داداشی؟
همونی که هرجا میره باهاشی
هواشو داشته باش به هر قیمتی
حتی شده با اموال دولتی
سفر اگر خواستی بری به خارج
اونم ببر بی خیال مخارج
هرجا که هستی کنارت میشینه
کور بشه هرکی نتونه ببینه
هرچی باشه شما با هم داداشین
باید هوای همو داشته باشین
دلم شده برای دیدنت تنگ
راستی شما حقوقدانی یا سرهنگ؟
اصلا ولش کن این چیزا به ما چه
گونه تو خوراکه چندتا ماچه
دیدن تو باعث خوشحالیه
اگرچه که خزانتون خالیه
مردم ما دوسِت دارن حاج حسن
یه وقتایی بیا به ما سر بزن
بذار که بنزای ضد گلوله
یه بار بیفتن توی چاله چوله
بزن کنار چندتا محافظاتو
تا ببینیم یه گوشه از عباتو
بیا خودم واکس بزنم به کفشت
فدای اون لبادهی بنفشت
اما تو که سرت شلوغه بابا
وقت نداری سر بزنی به ماها
پسر داییم که اسمش هم مراده
همش فقط به فکر انتقاده
با اینکه خیلی خیلی بی سواده
منتقد اوضاع اقتصاده
میگه چرا گرونیه تو ایران؟
انگاری تازه رسیده به دوران
طرفدار حقوق مردم شده
دو ساله که شناسنامهاش گم شده
همش میگه هوای کشور پسه
واسهی فرهنگ ما دلواپسه
نمیدونه کار تو رو حسابه
خبر نداره اعصابت خرابه
برای تو درست کرده مشکل
مرتیکه ی لبو فروش بزدل
میگه مذاکرات بوده بی ثمر
فکر میکنه هنوز تو عصر حجر
غصه ی دین دیگرانو داره
شغل که نداره صبح تا شب بیکاره
میگه همه باید باشن خوش اخلاق
حتی اگه شده به زور شلاق
هیچکی نباید کار زشتی کنه
میخواد به زور ما رو بهشتی کنه
باید باهاش یه خورده صحبت کنی
بلکه شما اونو نصیحت کنی
حرفای اون به مفت هم نمی ارزه
همش میگه از ترس داره میلرزه
من و سه تا عموم و چهارتا عمم
بهش میگیم خوب برو به جهنم
این جوری حرف زدن اصلا یعنی چی؟
انتقاد از کار حسن یعنی چی؟
کار حسن بدون انتقاده
انتقادا به احمدی نژاده
راستی حسن چقدر تو ناقلایی
میگن که تو رفیق کدخدایی
اون روزای اولی که اومدی
یکی دوبار بهش تلفن زدی
واقعیه حرف اونا حسن جان؟
قسم بخور، حسن بگو به قرآن
خوبه دیگه پس همه چی ردیفه
وقتی کارا دست تو ظریفه
من ندیدم تا حالا کدخدا رو
اما چه خوب شد که داریم شما رو
همه میگن که کدخدا بیرحمه
فقط جواد زبونشو میفهمه
محرّما تو هیأتا که رفته
درس مذاکراتو یاد گرفته
میره به کدخدا میگه با خنده
که آبو روی باغ ما نبنده
از مشکلات روستا دم میزنه
میره یکم باهاش قدم میزنه
جواد میگه ما باید عادت کنیم
کدخدا هرچی گفت اطاعت کنیم
چقدر خوبه شماها با ما هستین
چه خوبه که به فکر روستا هستین
اگر دوباره دیدی کدخدا رو
تو برسون بهش سلام ما رو
دنبال راه گذر از رکودی؟
کاشکی که زودتر به ما گفته بودی
بنده خودم تو این کارا واردم
کار نداره، میخوای بهت یاد بدم؟
مزرعه مشتی کنار روده
همیشه هم توش پر سم و کوده
هرکی میخواد شنا کنه توی رود
اول باید عبور کنه از رو "کود"
۱۲.۶k
۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.