عشق دردناک پارت پنج
ا/ت:عا جونگ کوک تهونگ کجاست
کوک:داریم بازی می کنیم گوشیش دست منه تا وقتی تو رو می بینیم
ا/ت:بازتون چیه
کوک:جرعت و حقیقت
ا/ت:نامردا صبر کنید منم باشم
کوک :اوکی صبر می کنیم
ا/ت:خب می خواستم بگم شما اماده اید
کوک : اره ما اماده ایم
ا/ت: خوبه پس فعلا بای
کوک : بای
قط کردم
یهو دانیال اومد تو گفتم منم باهات میام ویلا اصلا هرفشم نزن
ا/ت: یه روز اومدم با عضا برم شما ها هم اضافه شدید باشه پس به بقیه هم بگو
دانیال:اوکی
(از ذبون تهیونگ)
بعد از اینکه کوک گوشیم رو جواب داد اومد پرسیدم
تهیونگ : کی بود
کوک : ا/ت
تهیونگ : هق الان من باید جواب می دادم نه تو هعی حالا چی گفت
کوک : گفت بدون من بازی نکنید وایسید منم بابدم و پرسید اماده اید یا نه منم گفتم اماده ایم گفت خوبه
تهیونگ : اوکی حالا بیاید حاضر شیم الان ساعت 30 5 هست ما شیش باید حاضر باشیم که تا اومد بریم
(از ذبون ا/ت)
حاضر شدم به دانیال گفتم که حاضر بشه
ا/ت:مامان می گم چیزی داری الان که می خوام برم بخورم
م.س:اره بیا ساندویچ سوسیس داریم(یعنی برای نوشتن این از خنده قش کردم🤣😐)
بچه ها اسلاید دوم لباس ا/ت هستش🥰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.