فیک جانگ کوک(~عشق و مرگ~)پارت ۲
از زبون ا/ت:
بالاخره کوک رفت.سریع رفتم ازمایشگاه یه ازمایش دادم.گفت دو ساعت دیگه جواب میاد.منم رفتم نزدیک ترین کافه.یه چیز کیک ژاپنی با یه هات چاکلت وایت سفارش دادم.اخه خیلی فشارم افتاده بود.چیز کیک ام رو تموم کرده بود که به اخرین قورت هات چاکلت رسیدم که داشتم بالا میاوردم.نفس عمیق کشیدم تا بتونم خودم رو نگه دارم سریع رفت سرویس بهداشتی کافه و بالا اوردم.اومدم بیرون کافه باید پنج دیقه ی دیگه ازمایشگاه باشم.قدم زنان رسیدم به ازمایشگاه پرستار اومد و گفت که جواب اومده کاغذ رو داد به چشام سیاهی رفت بی هوش شدم.
بالاخره کوک رفت.سریع رفتم ازمایشگاه یه ازمایش دادم.گفت دو ساعت دیگه جواب میاد.منم رفتم نزدیک ترین کافه.یه چیز کیک ژاپنی با یه هات چاکلت وایت سفارش دادم.اخه خیلی فشارم افتاده بود.چیز کیک ام رو تموم کرده بود که به اخرین قورت هات چاکلت رسیدم که داشتم بالا میاوردم.نفس عمیق کشیدم تا بتونم خودم رو نگه دارم سریع رفت سرویس بهداشتی کافه و بالا اوردم.اومدم بیرون کافه باید پنج دیقه ی دیگه ازمایشگاه باشم.قدم زنان رسیدم به ازمایشگاه پرستار اومد و گفت که جواب اومده کاغذ رو داد به چشام سیاهی رفت بی هوش شدم.
۳۸.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.