توت فرنگی تلخ پارت ۱
بریانا ویو:
موهامو دم اسبی بستم و عرقمو پاک کردم
نصف باغ و آماده کرده بودم و نصفش مونده بود.
افتادم به جون خاک .
۴ ساعت درگیرش بودم و بالاخره بخش بندی گل ها و بذر پاشی تموم شد حالا نوبت اب یاری بود که گوشیم زنگ خورد...
اسپار:سلام بری
بریانا:سلام داداشی خوبی؟چیشد یادی از ما کردی؟ (واقعا داداشش نیست دوستشه ولی پسر )
اسپار:کلاغه بهم گفت داره گلخونه رو اماده میکنی بالاخره . کی میاد بازدید ؟ کمک نمیخوای؟
بریانا:کلاغ! راستش یه یارویی که اسمش مین یونگیه
کمکم اره میخوام حقیقتا برا ابیاری 3>
اسپار:اوهووووومممممم .اوکی ساعت ۵ بیام؟الان ۴ و نیمه
بریانا:اره اره ممنونننننن😁🤝
قطع کردن تلفن-
بریانا ویو
رفتم سراغ ادامه بزر پاشی و کیسه کشی
تو فکر بودم اسپار واقعا پسر خوبی . با اینکه فقط دوستیم تاحالا رومو زمین ننداخته و فقط به چشم خواهرشم !
اون بهم میگه ابجی پس منم بدون ترس میگم داداشی😂💔
تو همین فکرا بودم که صدا جیغ اومد جیغ یه حیوون
دویدم بیرون یه خرگوش دیدم که پاش گیر کرده زیر کیسه کود شیمیایی
خرگوشو اروم گرفتم و کیسه رو برداشتم . پاش زخم بود و لنگ لنگ میرفت . رفتم براش کاهو و هویج اوردم بهش دادم و ولع میخورد .
بریانا:اخی کوچولو تو چند وقته غذا نخوردی.
خرگوشه نگام کردو اومد رو پام و ادامه داد به خوردن.
غذاش تموم شد ولی نرفت منم اروم بلندش کردم بردمش تو خونه و گذاشتمش تو یه جعبه و یکم توش خاک ریختم که سر نخوره بعدم یه ظرف اب و یه ظرف غذا براش گذاشتم.
رفتم سراغ باغبونیم . همون لحظه اسپار رسید و اومد کمکم .
ساعت ۹-
بریانا:از ۳ روز پیش تا الان درگیرم😑
اسپار:هنوزم کیسه کشی مونده 😂
بریانا:حدقل ۲ ساعت دیگه کار داره😶
ساعت ۱۲-
بریانا:ممنون داداشی خدافظظظظظ
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.