دیانا
تو راه برگشت به خونه بودم که یه ماشین جلوم وایستاد
یه پسر :سوارشو
دیانا:ها برو بابا
پره:با داد میگم سوار شو
دیانا نمیدوتم چرا ولی سوار ماشین شدم و اون شروع به رفتن کرد با داد گفتم :نگه دار نگه داررررر
پسره: باشه گوش کن من یکی از دوستایی بابات هستم بابات دیشب مست بوود و رویی تو شرت بست و .....
دینانا:چییی. خ....خوو......خوب ....بعدش ...چی
پسره :باخت
دینا با گریه چی میگی تو مرتیکه عوضی میخوام پیاده شم
پسره :ببین اگه پیاده شی اینا میگیرنت
دیانا:کیا
پسره: یه سری ادم عوضی
دیانا:اصلا تو کی هستی
پسره:اسمم امیر سامه
دیانا:اوکی الان کجا میریم
امیر سام:خونه ای من
دیانا :نگه دار پیاده میشم
امیر سام:چراا
دیانا گفتم نگه دار
و ماشین رو نگه داشت و دیانا پیاده شد و حرکت کرد به سمت خونه که یک دفع یه ماشین لیموز جلویش ایستاد
دیانا:بفرماید
ارسلان:سوارش کنید
دیانا ولم کنید نمیخوام بیام ولم کنید
نشستم تو ماشی که
.......
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.