فیک جیمین پارت ³.. ....
فیک جیمین پارت ³......
ویو جیمین)
_رفتم پایین دیدم لارا رو کاناپه نشسته بود
▪︎عا امدی
_آره عزیزم
▪︎ بیا اینجا
_باشه
رفتم پیشش نشستم
صورتشو نزدیک صورتم کرد..اروم لباشو رو لبام گذاشت
منم..باهاش همراهی کردم
صدای کلید امد فهمیدم ا.تس
سری ازش جدا شدم
دیدم داره نگامون میکنه
(پرش زمانی ساعت ۶:۱۰دقیقه)
"جیمین لارا رفته بودن بیرون......
+اصلا حوصله خونه رفتن نداشتم چون میدونستم ا.ت دوباره شروع میکنه به بحث کردن باهام و بد گویی ازلارا ..دلم برای لارا میسوزه همه ازش بد میگن رسوندمش رفتم خونه..
رسیدم خونه ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم خونه در رو باز کردم و رفتم تو ک دیدم دوباره ا/ت منتظرم نشسته اعصابم بهم ریخت
+باز مسخره بازیات رو شروع کردی؟جمش کن حوصله ندارم..
_این مسخره بازیه ک میخوام دوسم داشته باشی؟(با بغض)
+ ا.ت تمومش کن من تورو دوس ندارم من لارا رو دوس دارم چرا نمی فهمی؟(عصبی)
_ مگه من چیکار کردم ک دوسم نداری جز دوست داشتنت چیکار کردم هااا؟؟(گریه و داد)
+بس کن اگه قرار داد نبود هیچوقت باهات ازدواج نمی کردم!
_لارا تورو دوس نداره اون بهت خیانت کرده..من دوستت دارم..(گریه)
+دلت واسه کتک خوردن تنگ شده نه؟؟
_اگه با کتک زدنم خوشحال میشی بزن..ولی قلبمو نشکن(گریه)
+ا.تتتت...
داشتم حرف میزدم ک تلفنم زنگ خورد و حرفم نصفه موند..شماره ناشناس بود ولی جواب دادم..
+بله؟
پشت تلفن:اگه میخوای دوس دخترت رو ببینی بیا به آدرسی ک برات میفرستم..و قطع کرد..
+سریع از خونه زدم بیرون صدای ا.ت رو میشنیدم ک با گریه و داد صدام میکرد ولی بی اهمیت رفتم و سوار ماشین شدم و به اون آدرس رفتم..
رسیدم به یه بار رفتم تو خیلی شلوغ بود چشام رو چرخوندم ک لارا رو دیدم تو بغل یه پسر نشسته و دارن باهم میخندن..
با خودم گفتم یعنی من تمام این مدت بخاطر این دختر عوضی با ا.ت اونجوری رفتار می کردم؟
نه من باید از دلش در بیارم..
از دست لارا خیلی عصبی بودم ولی باید سریع بر میگشتم خونه و از ا.ت معذرت میخواستم ک حرفشو باور نکردم..سریع رفتم سوار ماشین شدم و رفتم خونه سریع رفتم تو به سمت آشپزخونه رفتم اما با صحنه ای ک دیدم خشکم زد..
ا.ت کف آشپزخونه افتاد بود کنارش هم یه قوطی قرص افتاده بود..
نکنه..نه..نهه..سریع ع به سمتش رفتم
ویو جیمین)
_رفتم پایین دیدم لارا رو کاناپه نشسته بود
▪︎عا امدی
_آره عزیزم
▪︎ بیا اینجا
_باشه
رفتم پیشش نشستم
صورتشو نزدیک صورتم کرد..اروم لباشو رو لبام گذاشت
منم..باهاش همراهی کردم
صدای کلید امد فهمیدم ا.تس
سری ازش جدا شدم
دیدم داره نگامون میکنه
(پرش زمانی ساعت ۶:۱۰دقیقه)
"جیمین لارا رفته بودن بیرون......
+اصلا حوصله خونه رفتن نداشتم چون میدونستم ا.ت دوباره شروع میکنه به بحث کردن باهام و بد گویی ازلارا ..دلم برای لارا میسوزه همه ازش بد میگن رسوندمش رفتم خونه..
رسیدم خونه ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم خونه در رو باز کردم و رفتم تو ک دیدم دوباره ا/ت منتظرم نشسته اعصابم بهم ریخت
+باز مسخره بازیات رو شروع کردی؟جمش کن حوصله ندارم..
_این مسخره بازیه ک میخوام دوسم داشته باشی؟(با بغض)
+ ا.ت تمومش کن من تورو دوس ندارم من لارا رو دوس دارم چرا نمی فهمی؟(عصبی)
_ مگه من چیکار کردم ک دوسم نداری جز دوست داشتنت چیکار کردم هااا؟؟(گریه و داد)
+بس کن اگه قرار داد نبود هیچوقت باهات ازدواج نمی کردم!
_لارا تورو دوس نداره اون بهت خیانت کرده..من دوستت دارم..(گریه)
+دلت واسه کتک خوردن تنگ شده نه؟؟
_اگه با کتک زدنم خوشحال میشی بزن..ولی قلبمو نشکن(گریه)
+ا.تتتت...
داشتم حرف میزدم ک تلفنم زنگ خورد و حرفم نصفه موند..شماره ناشناس بود ولی جواب دادم..
+بله؟
پشت تلفن:اگه میخوای دوس دخترت رو ببینی بیا به آدرسی ک برات میفرستم..و قطع کرد..
+سریع از خونه زدم بیرون صدای ا.ت رو میشنیدم ک با گریه و داد صدام میکرد ولی بی اهمیت رفتم و سوار ماشین شدم و به اون آدرس رفتم..
رسیدم به یه بار رفتم تو خیلی شلوغ بود چشام رو چرخوندم ک لارا رو دیدم تو بغل یه پسر نشسته و دارن باهم میخندن..
با خودم گفتم یعنی من تمام این مدت بخاطر این دختر عوضی با ا.ت اونجوری رفتار می کردم؟
نه من باید از دلش در بیارم..
از دست لارا خیلی عصبی بودم ولی باید سریع بر میگشتم خونه و از ا.ت معذرت میخواستم ک حرفشو باور نکردم..سریع رفتم سوار ماشین شدم و رفتم خونه سریع رفتم تو به سمت آشپزخونه رفتم اما با صحنه ای ک دیدم خشکم زد..
ا.ت کف آشپزخونه افتاد بود کنارش هم یه قوطی قرص افتاده بود..
نکنه..نه..نهه..سریع ع به سمتش رفتم
۴.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.