گاهی زود میرسم

گاهی زود می‌رسم
مثل وقتی که بدنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم دراین سن و سال
من همیشه برای شادی‌ها دیر می‌رسم
و همیشه برای بیچارگی‌ها زود
وآنوقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است

من درگامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
وبسیار دیر است برای عاشق شدن
من باز هم دیر کرده‌ام
مرا ببخش محبوب من
من بر لبه عشق هستم
اما مرگ به من نزدیکتر است

# عزیز_نسین
دیدگاه ها (۰)

- تنها زندگى مى‌كنى ؟+ نه، يادِ كسى با من است ... چه كسى می‌...

در یک شاخه از تفکر ما در جامعه مجموعه‌ای از اندیشه‌ها، نیت‌ه...

ديری‌ است‌ بيشتر وقت‌ خود را در خانه‌ می‌گذرانم‌. از برخورده...

Love's not the way to treat a friend. |Richard Brauti...

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

چپتر ۷ _ آغاز یک رویاسال های دانشگاه مثل یک فیلم سریع از مقا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط