آقایان داریم خداحافظی می کنیم!
آقایان داریم خداحافظی میکنیم!
♢ای بسا که خبر به شما رسیده: «حسنزاده مسافرت کرد»
♢آه و نالهای ندارد که... نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم.
♢خدا نکند ندارد که... چرا نکند؟ اینجا باشیم برای چه؟
□به یاد یاد #علامه_حسن_زاده_املی
#اللهم_صلعلی_محمدو_آلمحمد_وعجل_فرجهم
خوشابهحال یارانخدا
سروده ای ازعلامه حسن حسن زاده آملی درمورد ارتحال خود:
مژده ای دل که شب هجر به پایان آمد
پیک روح القُدُس از جانب جانان آمد
زان دل آرا که دراین باغ وجودت آراست
جنّت ذات طلب کردی و خواهان آمد
جزخداوند نبوده ست در اندیشه تو
که جزای تو خداوند به احسان آمد
سنگِ زیرینِ رَحی بوده ای از گردشِ چرخ
عرصهء گردشِ تو روضه رضوان آمد
هرچه بُد مِحنت ایّام، زَبَدبود و برفت
هرچه باقیست همه منحتِ یزدان آمد
آنچه در مزرعِ دل تخم وفا کاشته ای
همه نور و همه حور و همه غلمان آمد
آفرین بر قلم صنع که لوح و قلمی
همه برهان همه عرفان همه قرآن آمد
چشمه آب حیاتست دهانی که از او
همه درس و همه بحث و همه تبیان آمد
تنِ خاکی به سوی خاک روانست ولی
دل عرشی به سوی عرش خرامان آمد
ای عزیزانِ من این نشئه دنیاوی را
به مَثَل اینکه چو زندان وچو زِهدان آمد
چو به گورم بسپردید نِشینید به سور
نه که در سوگ کسی باشد و نالان آمد
خویش را بهرِ اَبَد نیک بسازید به علم
عمل و علم دو سازنده انسان آمد
حمدُلِلّه که حَسَن تا زِ ندایِ خوشِ دوست
#ارجعی را بشنیده ست #غزلخوان آمد..
منبع: دیوان اشعار
♢ای بسا که خبر به شما رسیده: «حسنزاده مسافرت کرد»
♢آه و نالهای ندارد که... نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم.
♢خدا نکند ندارد که... چرا نکند؟ اینجا باشیم برای چه؟
□به یاد یاد #علامه_حسن_زاده_املی
#اللهم_صلعلی_محمدو_آلمحمد_وعجل_فرجهم
خوشابهحال یارانخدا
سروده ای ازعلامه حسن حسن زاده آملی درمورد ارتحال خود:
مژده ای دل که شب هجر به پایان آمد
پیک روح القُدُس از جانب جانان آمد
زان دل آرا که دراین باغ وجودت آراست
جنّت ذات طلب کردی و خواهان آمد
جزخداوند نبوده ست در اندیشه تو
که جزای تو خداوند به احسان آمد
سنگِ زیرینِ رَحی بوده ای از گردشِ چرخ
عرصهء گردشِ تو روضه رضوان آمد
هرچه بُد مِحنت ایّام، زَبَدبود و برفت
هرچه باقیست همه منحتِ یزدان آمد
آنچه در مزرعِ دل تخم وفا کاشته ای
همه نور و همه حور و همه غلمان آمد
آفرین بر قلم صنع که لوح و قلمی
همه برهان همه عرفان همه قرآن آمد
چشمه آب حیاتست دهانی که از او
همه درس و همه بحث و همه تبیان آمد
تنِ خاکی به سوی خاک روانست ولی
دل عرشی به سوی عرش خرامان آمد
ای عزیزانِ من این نشئه دنیاوی را
به مَثَل اینکه چو زندان وچو زِهدان آمد
چو به گورم بسپردید نِشینید به سور
نه که در سوگ کسی باشد و نالان آمد
خویش را بهرِ اَبَد نیک بسازید به علم
عمل و علم دو سازنده انسان آمد
حمدُلِلّه که حَسَن تا زِ ندایِ خوشِ دوست
#ارجعی را بشنیده ست #غزلخوان آمد..
منبع: دیوان اشعار
۱۶.۷k
۰۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.