شاید باورش براتون سخت باشه،ولی تعریفش میکنم:من دیروز ساعت
شاید باورش براتون سخت باشه،ولی تعریفش میکنم:من دیروز ساعت۶صبح پاشدم و رفتم مدرسه،ساعت۲اومدم خونه و ناهار خوردم و تا اومدم بخابم فکر کنم ساعت۳بود،تا۵و۳۰دقیقه خوابیدم و بعدش بیدار شدم و رفتم یه جایی تا ساعت۱۱شب،۱۲و۳۰دقیقه شب بود که خوابیدم. امروز پنجشنبه است یعنی روزی که من باید تا ساعت۲ظهر خاب باشم،ولی ساعت۷بیدار بودم،و انقددررر سر این موضوع گریه کردم که چرا بدنم وقتی که باید بیدار باشه میخواد بخابه،ولی الان که باید خاب باشه بیداره،از ساعت۷تا الان ۴تا قرص خاب خوردم ولی اثر نداره،و کل این چند ساعتو توی تخت بودم و سعی بر این داشتم که بخابم:)
حالا شاید بپرسین چرا برای یه خاب ساده باید کلی گریه کنم؟
چون بیدار بودن تا صبح و بعدش تا لنگ ظهر خاب بودن چیزیه که من توی کل جهان هستی از همه بیشتر دوستش دارم،و مدرسه برای بار ۱٠٠٠٠٠٠٠چیزی که منو خوشحال میکنه رو ازم گرفت:))))
حالا شاید بپرسین چرا برای یه خاب ساده باید کلی گریه کنم؟
چون بیدار بودن تا صبح و بعدش تا لنگ ظهر خاب بودن چیزیه که من توی کل جهان هستی از همه بیشتر دوستش دارم،و مدرسه برای بار ۱٠٠٠٠٠٠٠چیزی که منو خوشحال میکنه رو ازم گرفت:))))
۳۳۶
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.