هنوز باورم نمیشود.. خیلی وقت است که دیگر هیچکس غیر از تو،
هنوز باورم نمیشود.. خیلی وقت است که دیگر هیچکس غیر از تو، در ذهن من نیست که تا صبح با یادش بیدار بمانم.. هیچوقت گمان نمیکردم در این دنیای پوچ تر از پوچ هم تنهایی را احساس کنم.. با این که میدانم تنها تو مقصر نیستی، اما من دیگر نمیتوانم خواستار کسی باشم که توانایی ایجاد آن وابستگی متفاوت را در من ندارد.. پس اگر قرار بر این است که آن وابستگی را تجربه نکنم، بگذارید همان باشد.. همان احساس تنهایی...
تفاوت تو در روشی بود که مرا میشنیدی و میفهمیدی... بعد از تو، من هیچ بنی آدمی را قادر به شنیدن صدای افکارم ندیدم...
دلیل آن واضح است.. حال که مفهوم دلتنگی را تو برای من معنا کردی... کسی غیر از تو، درد آن را یاد آوری نخواهد کرد....
تفاوت تو در روشی بود که مرا میشنیدی و میفهمیدی... بعد از تو، من هیچ بنی آدمی را قادر به شنیدن صدای افکارم ندیدم...
دلیل آن واضح است.. حال که مفهوم دلتنگی را تو برای من معنا کردی... کسی غیر از تو، درد آن را یاد آوری نخواهد کرد....
۲۲۶
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.