برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم

برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم تصویر ماهش را نگه می‌‌داشتم
رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده بودن را چنین مشکل نمی‌پنداشتم
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم
با تمام شهر اگر ناسازگاری کردم
جای او را در دلم خالی نگه می‌داشتم
دوست‌ها را حذف کردم، تک‌تک از تنهاییم
جا برای هیچ کس جز یاد او نگذاشتم
فصل او را از خدا میخواستم تا قبل از این
دیدمش با دیگری دست از دعا برداشتم!
- علی صفری

🌱افسون ذاکـری
دیدگاه ها (۱۶)

گاهی وقتا... حتـی متوجه نمیشم که چی میخوننآهنگای لریاما.. آر...

#چـالشصدای من با آهنگ احمدوندصدای مامانم بازخوانی قصه عشقکدو...

همه‌ ی مردمِ این ‌شهـر عـذابم ‌کردند!در نبـودت همگی خانـه خر...

شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد؛خشت خشت و آجر آجر پیکرم ...

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ¹هوا بارونی بود! و تاریکی همه جات...

yek tarafe part : 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط