part ¹
part ¹
***
وارد سالن اصلی شد، کسی نبود.
برای لحظه ای فکر کرد تمام این قضیه ی شوخیه اما خب با صدای مردی ب خودش اومد :
(...) آقا طبقه بالا تو دفترشون،منتطر شمان!
دخترک با اینکه اصلا آقا رو نمیشناخت فحشی نثارش کرد و با بی میلی از پله ها بالا رفت،همینکه ب طبقه بالا رسید با درهای متفاوتی رو ب رو شد.
دختر خدمتکاری رو دید ک ب سمتش میاد،دخترک پرسید:
+ اتاق آقا کجاست؟
(...) سمتِ چپِ لابی!
و اشاره ب محل لابی کرد .
دخترک پوفی از سر حرص کشید و ب سمت لابی رفت،
درِ سربی رنگِ سمتِ چپِ لابی توجهشو جلب کرد،تقه ای ب در زد:
× بفرمایید .
مینجی` با درنگ در رو باز کرد و ب سمت صدا برگشت،انتظار هرچیز ب جز اون رو داشت!
+ جونگکوک!
× مینجی کوچولو!
+ خفه شو مرتیکه اندازه موهای سرت سن دارم!
× آره جون عمت!
× حیف حوصله بحث ندارم،بعدشم،ت گفتی این اراذل و اوباش منو خفت کنن بیارن این گورستون؟
× آره!
+ وات د فاک،جئون کیدینگ می؟
×بحث این نیس،بحث اینه ک ت باید ی مدت دوس دختر ی ...
+جانمم؟
× وای خدااا ... بزار بگم،بابا ی مدت دوس دختر پارک جیمین رفیقِ من میشی،تا بیماریش خوب شه!
+ چقد عجله ای...من ک اصلا این بشرو نميشناسم،بعدشم چرا باید قبول کنم،بعد ترشم اینه ک چ بیماری داره؟
× بگذره باش آشنا میشی،باید قبول کنی چون پدرش از بابات بدهی داره و اگ اینکارو کنی بدهی...
+ها؟بدهیِ چی؟
×دختر ت نمیدونی یا خودتو ب خریت میزنی؟!چندسال پیش برای خرید سهام تو شرکتِ شرابِ فرانسه` بابات از باباش ی پولِ کلانی ک فک کنم یه ¹⁰ ²⁰ میلیون دلار بوده رو میگیره،الانم ک گل پسرِ آقای پارک از ت خوشش اومده باباش گفته اگ بتونی بیماری پسرشو درمان کنی از خیر این پول میگذره!
×یسوال...پسرش مریضیشو من چطور خوب کنم؟اصن پسرش منو کجا دیده؟
_جیمین ی اختلال داره ینی..آههه،ینی کلن نسبت ب همه چی حساسه و بی اعتماد حتی پدرمادرش و... اسم بیماریش طولانیه و یادم نیس. بهرحال اون تورو داخل آسمانِ ما` دیده و...
+هن؟آسمانِ ما؟
× وای خداااا... ینی ت یادت نیس اون شبو؟
+تعریف کن بزرگوار!
[ فلش بک - آسمانِ ما` - ساعت : ¹:⁰⁰ نیمه شب ]
جونگکوک'
×هیونگ،بیا با اینا ی حالی بکن دیگهه!
_ پسره کله خراب،دست از دختربازی بردار!*عصبی
× لبخند بزن هیونگ ، این دومین کار خوبیه که میتونی با لبات انجام بدی!
_مرتیکه فاسد با منم لاس میزنی؟!*🦭
× میتونی اینطوری فک کنی!
_ این لباس خیلی بهت میاد...*عوض کردن بحث
× من بدون لباس خیلی جذاب ترم!
_ 😐😩
÷ سلام جونگکوکاااا*ذوق-میدوعه طرفش
× ایزابل!*نرمال
÷ جیمیناا...میبینم ک توعم اینجایی!
_بهرحال باید مراقب کوک باشم!
×مگه بچم؟
÷ نه اوپا ت قلبی!
×قلب؟ینی تا هر وقت ک بخوای میتونم توت بکوبم؟!
÷ * لباشو گاز میگیره
× با لبات بازی نکن...
اون وظیفه ی منه!
***
لایک⁴²کامنت³⁰
***
وارد سالن اصلی شد، کسی نبود.
برای لحظه ای فکر کرد تمام این قضیه ی شوخیه اما خب با صدای مردی ب خودش اومد :
(...) آقا طبقه بالا تو دفترشون،منتطر شمان!
دخترک با اینکه اصلا آقا رو نمیشناخت فحشی نثارش کرد و با بی میلی از پله ها بالا رفت،همینکه ب طبقه بالا رسید با درهای متفاوتی رو ب رو شد.
دختر خدمتکاری رو دید ک ب سمتش میاد،دخترک پرسید:
+ اتاق آقا کجاست؟
(...) سمتِ چپِ لابی!
و اشاره ب محل لابی کرد .
دخترک پوفی از سر حرص کشید و ب سمت لابی رفت،
درِ سربی رنگِ سمتِ چپِ لابی توجهشو جلب کرد،تقه ای ب در زد:
× بفرمایید .
مینجی` با درنگ در رو باز کرد و ب سمت صدا برگشت،انتظار هرچیز ب جز اون رو داشت!
+ جونگکوک!
× مینجی کوچولو!
+ خفه شو مرتیکه اندازه موهای سرت سن دارم!
× آره جون عمت!
× حیف حوصله بحث ندارم،بعدشم،ت گفتی این اراذل و اوباش منو خفت کنن بیارن این گورستون؟
× آره!
+ وات د فاک،جئون کیدینگ می؟
×بحث این نیس،بحث اینه ک ت باید ی مدت دوس دختر ی ...
+جانمم؟
× وای خدااا ... بزار بگم،بابا ی مدت دوس دختر پارک جیمین رفیقِ من میشی،تا بیماریش خوب شه!
+ چقد عجله ای...من ک اصلا این بشرو نميشناسم،بعدشم چرا باید قبول کنم،بعد ترشم اینه ک چ بیماری داره؟
× بگذره باش آشنا میشی،باید قبول کنی چون پدرش از بابات بدهی داره و اگ اینکارو کنی بدهی...
+ها؟بدهیِ چی؟
×دختر ت نمیدونی یا خودتو ب خریت میزنی؟!چندسال پیش برای خرید سهام تو شرکتِ شرابِ فرانسه` بابات از باباش ی پولِ کلانی ک فک کنم یه ¹⁰ ²⁰ میلیون دلار بوده رو میگیره،الانم ک گل پسرِ آقای پارک از ت خوشش اومده باباش گفته اگ بتونی بیماری پسرشو درمان کنی از خیر این پول میگذره!
×یسوال...پسرش مریضیشو من چطور خوب کنم؟اصن پسرش منو کجا دیده؟
_جیمین ی اختلال داره ینی..آههه،ینی کلن نسبت ب همه چی حساسه و بی اعتماد حتی پدرمادرش و... اسم بیماریش طولانیه و یادم نیس. بهرحال اون تورو داخل آسمانِ ما` دیده و...
+هن؟آسمانِ ما؟
× وای خداااا... ینی ت یادت نیس اون شبو؟
+تعریف کن بزرگوار!
[ فلش بک - آسمانِ ما` - ساعت : ¹:⁰⁰ نیمه شب ]
جونگکوک'
×هیونگ،بیا با اینا ی حالی بکن دیگهه!
_ پسره کله خراب،دست از دختربازی بردار!*عصبی
× لبخند بزن هیونگ ، این دومین کار خوبیه که میتونی با لبات انجام بدی!
_مرتیکه فاسد با منم لاس میزنی؟!*🦭
× میتونی اینطوری فک کنی!
_ این لباس خیلی بهت میاد...*عوض کردن بحث
× من بدون لباس خیلی جذاب ترم!
_ 😐😩
÷ سلام جونگکوکاااا*ذوق-میدوعه طرفش
× ایزابل!*نرمال
÷ جیمیناا...میبینم ک توعم اینجایی!
_بهرحال باید مراقب کوک باشم!
×مگه بچم؟
÷ نه اوپا ت قلبی!
×قلب؟ینی تا هر وقت ک بخوای میتونم توت بکوبم؟!
÷ * لباشو گاز میگیره
× با لبات بازی نکن...
اون وظیفه ی منه!
***
لایک⁴²کامنت³⁰
۲۹.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.