عاشقانه های شبنم

کمی خسته ام... نه ،راستش خیلی!
دلهره و دغدغه و نگرانی برای این هیچ هایِ بی پایان بس است.
می خواهم  دست خودم را بگیرم
با هم برویم به یک جای دور
پر از درخت و خالی از آدمیزاد  در قلبِ کوهستانی خیال انگیز.
خدایی، یک کلبه هم باشد بد نمی‌شود!
بنشینیم ساعتها با هم درد و دل کنیم
چای بخوریم و (نه شاعرانه نیست!)مهم نیست،آری میگفتم؛ قلیانی سر سرخ و زلال دل چاق کنیم و هر چه غم و غصه است حلقه حلقه دود کنیم تا دور و محو شوند...
چند پیکی شراب بنوشیم و تا در آمدن اشکمان بخندیم...
بی خیال و رها و دست در دست،دراز بکشیم و سو سو ستاره ها را با هم بشماریم...
بشماریم تا پلکهامان نرم و آرام به آن خواب شیرین برود که مدتها خوابش را می‌دیدیم...
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

بسم الله الرحمن الرحیم دعا برای نیل به حیات طیّبه :گفتند بیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط