خیلی اتفاقی ظهر رمضان😅
خیلی اتفاقی ظهر رمضان😅
یاد این جوکه افتادم که یه نفر تو ماه رمضون زنگ میزنه، دفتر یڪے از علما مے پرسه؛
حاج آقا من روزه بودم داشتم تو آشپزخونه راه مے رفتم، یهو پام لیز خورد و یه لیوان آب و دو تا دُلمه برگ مو و دو تا زولبیا و دو تا خرما رفت تو دهنم و ناخواسته قورت دادم
حاج آقا الان باید چے ڪار ڪنم؟
حاج آقا میگه: یه چاے بریز یه لیز دیگه بخور بهت بچسبه. مواظب باش داغ نباشه بسوزی😐😂
یاد این جوکه افتادم که یه نفر تو ماه رمضون زنگ میزنه، دفتر یڪے از علما مے پرسه؛
حاج آقا من روزه بودم داشتم تو آشپزخونه راه مے رفتم، یهو پام لیز خورد و یه لیوان آب و دو تا دُلمه برگ مو و دو تا زولبیا و دو تا خرما رفت تو دهنم و ناخواسته قورت دادم
حاج آقا الان باید چے ڪار ڪنم؟
حاج آقا میگه: یه چاے بریز یه لیز دیگه بخور بهت بچسبه. مواظب باش داغ نباشه بسوزی😐😂
۳.۷k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.