🌴 تا کربلا بخون و ببین
❤️امام(علیه السلام
آرام سخن آغاز كرد:
«بسم االله الرحمن الرحيم
من ياران و اصحابي وفادارتر و
خوب تر از يارانم نمیشناسم
🔆 آگاه باشيد كه
بيعت از گردن شما برداشتم....
بروید... اينان مرا میخواهند...»
آه... در آن لحظه بر ياران چه گذشت...
❤️ عباس(علیه السلام ايستاد.
صدايش
لرزشی داشت،
همرنگ گريه، اما به شكوه آذرخش:
❤️مولا و سيد من!
⛅ خدا آن روز را نياورد كه ما
باشيم و تو نباشی...
مرگمان باد
اگر تنهايت بگذاريم...!
كجا برويم كه بی تو ننگ و ذلت نباشد؟!
سرِ ما و خونمان، سرمايه راهت...
نه نه... هرگز نمیرويم....
سخنان❤️ عباس(ع)،
⚡ آتش غيرت در خرمن دلها زد.
خون حماسه در رگها دواند.
قلبها را لبريزِ
ايمان و اطمينان كرد
با شنیدن این سخنان
❤️امام(ع) لبخند زد....
فرزندان عقيل نیز برخاستند
. . . عباس همچنان ايستاده بود . . . 🌴💚
🎨 عطیه عباسی
📗 ماه در آب. سنگری
آرام سخن آغاز كرد:
«بسم االله الرحمن الرحيم
من ياران و اصحابي وفادارتر و
خوب تر از يارانم نمیشناسم
🔆 آگاه باشيد كه
بيعت از گردن شما برداشتم....
بروید... اينان مرا میخواهند...»
آه... در آن لحظه بر ياران چه گذشت...
❤️ عباس(علیه السلام ايستاد.
صدايش
لرزشی داشت،
همرنگ گريه، اما به شكوه آذرخش:
❤️مولا و سيد من!
⛅ خدا آن روز را نياورد كه ما
باشيم و تو نباشی...
مرگمان باد
اگر تنهايت بگذاريم...!
كجا برويم كه بی تو ننگ و ذلت نباشد؟!
سرِ ما و خونمان، سرمايه راهت...
نه نه... هرگز نمیرويم....
سخنان❤️ عباس(ع)،
⚡ آتش غيرت در خرمن دلها زد.
خون حماسه در رگها دواند.
قلبها را لبريزِ
ايمان و اطمينان كرد
با شنیدن این سخنان
❤️امام(ع) لبخند زد....
فرزندان عقيل نیز برخاستند
. . . عباس همچنان ايستاده بود . . . 🌴💚
🎨 عطیه عباسی
📗 ماه در آب. سنگری
۳.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.