حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی

حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی 
حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی
بابایی...
خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی
نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی عزیزم
بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی 2 بار
از غصه پرم خیلی از نبودن داداش علی اصغر دلخورم
عمو عباسم نباشه من همش سیلی می خورم
افتادم روی زمین ولی نیوفتاده چادرم
بابایی...
رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده
مگه گریه کردی که این جور سر و روت کبوده عزیزم
بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی
دیدگاه ها (۰)

حس و حال دلنشین حسینیه معلی در شب اول محرممداحی نوستالژی جان...

خبرگزاری فارس | «نفس مطمئنه» در قرآن/ چرا امام حسین (ع) تفسی...

🎥 نور خدا در آتش نسوزدمداحیِ سیدرضا نریمانی در پاسخ به هتک ح...

نوحه خیز و جامه نیلی کن کویتی پور

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط