گفت: چگونه ای؟!
گفت: چگونهای؟!
گفتمش: گویی بر قایقی نشسته ام
میانه ی دریای بی ساحل در آرامشی عمیق؛
که نویدِ طوفانی سهمگین می دهد؛
نه سُکانی در دست ،نه بادبانی بر باد،
نه پارویی بر آب..
و نه حتی پرندهای در آسمان که امید را زنده کند...
💫مي چکاند ماشه را بر پیکرِ اندیشه اش
او که در رویایِ خود هفت آسمان پرواز داشت💫
#اندیشه_های_یک_ذهنِ_مُشَوَش
#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#گوناگون
#ویسگون
گفتمش: گویی بر قایقی نشسته ام
میانه ی دریای بی ساحل در آرامشی عمیق؛
که نویدِ طوفانی سهمگین می دهد؛
نه سُکانی در دست ،نه بادبانی بر باد،
نه پارویی بر آب..
و نه حتی پرندهای در آسمان که امید را زنده کند...
💫مي چکاند ماشه را بر پیکرِ اندیشه اش
او که در رویایِ خود هفت آسمان پرواز داشت💫
#اندیشه_های_یک_ذهنِ_مُشَوَش
#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#گوناگون
#ویسگون
۲۷.۱k
۲۹ مهر ۱۴۰۳