سالها رفت و هنوز

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست
کجاست ؟
میدانم میدانی ومن
دلم یڪ زمستان سخت میخواهد،
یڪ بـــــرف،یڪ کولاڪ،
بہ وسعت تاریخ
کہ ببارد ...
کہ ببارد ...
کہ ببارد ...
و تمام راهها بستہ شوند،
وتوچاره اے، جز ماندن نداشتہ باشی
وبمانی...!!

#عاشقانه
#خاص

دیدگاه ها (۲)

سکوت نکن که می شکنمآمده ام بشنومغزل عشق را وتو چه زیبا می خ...

یادَت می‌آید؟هر سال این موقعصبحِ اولِ وقتپیغام می‌دادم:عزیزِ...

گرچه بوی نفست خواب محالست...بمانبازهم بالش من خیس خیالست...ب...

بی نهایت دوستت دارم ، اگر باور کنیمی توانی این سند را ، ثبت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط