عاشقانه های شبنم
دلِ خوش ندیده هرگز غَم دل شکسته ها را
بجز آن کسی که دارد غَم درد بی دوا را
منِ مبتلا به دردت چه کنم دوا ندارم
تو بریز ، کاسه زهری که به من دهد شفا را
همه فکر روزگارم شده تا دهم پیامی
که رسانم این به گوشت غم آهِ بیصدا را
به دو چشم نازنینت همه بینشی بیاموز
که ببیند آن نگاهت منِ زارِ بی نوا را
تو ضمیرعشق پاکی وقسم به عشق پاکت
مَشِکن که دارم اکنون دلِ پاکُ بی ریا را
رُخ دلبرا چو ماهت به شبم اگر بتابد
بدهدصفا به امشب ، شب بیصفای مارا
به بها نیایدآن دم که مرا به دل پذیری
توقبول جان من کن که دهم من این بها را
به رهت نهاده ام سر تو اگر خطا بدانی
بخورم قسم به آیه که کنم من این خطا را
تو مگر به لب چه داری که بلای جان غیراست
اگر آن بلای جان است ، برسان خدا بلا را
بجز آن کسی که دارد غَم درد بی دوا را
منِ مبتلا به دردت چه کنم دوا ندارم
تو بریز ، کاسه زهری که به من دهد شفا را
همه فکر روزگارم شده تا دهم پیامی
که رسانم این به گوشت غم آهِ بیصدا را
به دو چشم نازنینت همه بینشی بیاموز
که ببیند آن نگاهت منِ زارِ بی نوا را
تو ضمیرعشق پاکی وقسم به عشق پاکت
مَشِکن که دارم اکنون دلِ پاکُ بی ریا را
رُخ دلبرا چو ماهت به شبم اگر بتابد
بدهدصفا به امشب ، شب بیصفای مارا
به بها نیایدآن دم که مرا به دل پذیری
توقبول جان من کن که دهم من این بها را
به رهت نهاده ام سر تو اگر خطا بدانی
بخورم قسم به آیه که کنم من این خطا را
تو مگر به لب چه داری که بلای جان غیراست
اگر آن بلای جان است ، برسان خدا بلا را
۶.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۳