عاشقانه های شبنم درکنارعزیزترینم
دلشوره دارم بیخودی ، بی جا ، نمی دانم
از بس که الکل میخورم بر پا نمی مانم
در علت و معلولِ بد مستی ِ شب هایم
دلشوره و دلواپسیِ کیست.. بر جانم؟
شاید که چون مستم نمی دانم برای کیست
اما عجب حالیست..در پیدا و پنهانم
تا پیکِ مشروب و غزل در من بگیرد پا
پیوسته بر لب نام او را خوب می خوانم
مستی که از سر می رود با درد و سرگیجه
یادم نمی ماند که بود و چیست جریانم
از بس که الکل میخورم بر پا نمی مانم
در علت و معلولِ بد مستی ِ شب هایم
دلشوره و دلواپسیِ کیست.. بر جانم؟
شاید که چون مستم نمی دانم برای کیست
اما عجب حالیست..در پیدا و پنهانم
تا پیکِ مشروب و غزل در من بگیرد پا
پیوسته بر لب نام او را خوب می خوانم
مستی که از سر می رود با درد و سرگیجه
یادم نمی ماند که بود و چیست جریانم
۶.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۳