درون جان من حسی نهفته

درون جان من حسی نهفته
گهی عشق و گهی اندوه خفته

گهی احساس قدرت در وجودم
گهی احساس غم در تارو پودم

گهی تصمیم رفتن گیرم و باز
جهانم با رخ او گیرد آغاز

ولی افسوس از این چرخ دغلباز
که این دنیای ما را کرده ناساز

جدایی را رقم زد قسمت ما
نبود اما زمان عشرت ما

دلم دریای خون گشت و پر از درد
جهانم را گرفته یک غم سرد

منِ خام و دلی آکنده از عشق
به دل داغی چنین افکنده از عشق
دیدگاه ها (۰)

گفتمش روزی خیالش از دلم بیرون کنمدل بگفت او با من است من با ...

و زندگی مثل یه پیانوعه!کلیدای سفید خوشحالین...و کلیدای مشکی ...

وقتی یکی و دوست داری 'حافظ' بخونوقتی عاشقش هستی 'مولانا'بخون...

نه من اوکیم🙂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط