معروفترین حدیث نبوی که اصل آن بعنوان
حدیث صحیح مورد اتفاق بوده و از مهمترین ادله ولایت امیر مومنان علی ع می باشد حدیث موالات است ، حدیثی که شیعیان با توجه به اخذ اقرار به صاحب اختیار بودن پیش از حدیث ، و همینطور اخذ بیعت عمومی بعداز آن ، معنای اصلی و مد نظر پیامبر ص یعنی ولایت و حکمروا بودن را گرفته و در مقابل اهل سنت جایگاه آنرا با وجود چنان شرایط ویژه و مراسم عظیم و مقدمات فراهم شده از سوی پیامبر ص برای بیان ، معنی آنرا در حد سفارش به دوست داشتن تنزل داده اند تا اتفاقات بعدی و مهمتر از همه خارج شدن خلافت از مسیر تعین شده ، قابل توجیه به نظر آید ! و نافرمانی از امر خدا و رسول خدا تلقی نشود !
💥پیامبر خدا ص قبل از فرمودن «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از مردم سوال کردند : من اولی بالمومنین من انفسهم ؟ چه کسی از خود مومنان نسبت به آنان سزاوارتر و صاحب اختیارتر و أولی تر است و سرپرستی و ولایت بیشتری دارد؟ و چون مردم یکصدا عرضه داشتند خدا و رسولش از ما نسبت به ما اختیاردارترند ، آنگاه حضرت آن حدیث معروف را بیان فرمودند .
💥حال سوال ساده این است : آن مقدمه چینی و اخذ اقرار از مردم به ولایت و صاحب اختیاری برای چه بود ؟ صاحب اختیار بودن یعنی دوست داشتن⁉️
💥یعنی پیامبر فرمود و مردم تایید کردند که چون من صاحب اختیار و فرمانروای مومنان هستم پس علی را دوست بدارید⁉️
✍️مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت ع گروید ، در کتاب خود خاطره ای نقل می کند که پاسخ منصفانه ای جز پذیرش معنای مورد نظر رسول خدا ص را ندارد :
خیلی فکر می کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست ، بلکه همانطور که شیعه تاکید می کند به معنای پیشوا و رهبر و صاحب اختیار است.
تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتابهای «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعهام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا میگویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما. به آنها گفتم: من تعجب میکنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر میدهد ولی به امام علی در سخن پیامبر (ص) که می رسد ناگهان معنا در حد دوست داشتن تنزل پیدا می کند !
روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( ص) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر – در جریان غدیر خم – میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (ع) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند .
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
محسن محمدی
💥پیامبر خدا ص قبل از فرمودن «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از مردم سوال کردند : من اولی بالمومنین من انفسهم ؟ چه کسی از خود مومنان نسبت به آنان سزاوارتر و صاحب اختیارتر و أولی تر است و سرپرستی و ولایت بیشتری دارد؟ و چون مردم یکصدا عرضه داشتند خدا و رسولش از ما نسبت به ما اختیاردارترند ، آنگاه حضرت آن حدیث معروف را بیان فرمودند .
💥حال سوال ساده این است : آن مقدمه چینی و اخذ اقرار از مردم به ولایت و صاحب اختیاری برای چه بود ؟ صاحب اختیار بودن یعنی دوست داشتن⁉️
💥یعنی پیامبر فرمود و مردم تایید کردند که چون من صاحب اختیار و فرمانروای مومنان هستم پس علی را دوست بدارید⁉️
✍️مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت ع گروید ، در کتاب خود خاطره ای نقل می کند که پاسخ منصفانه ای جز پذیرش معنای مورد نظر رسول خدا ص را ندارد :
خیلی فکر می کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست ، بلکه همانطور که شیعه تاکید می کند به معنای پیشوا و رهبر و صاحب اختیار است.
تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتابهای «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعهام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا میگویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما. به آنها گفتم: من تعجب میکنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر میدهد ولی به امام علی در سخن پیامبر (ص) که می رسد ناگهان معنا در حد دوست داشتن تنزل پیدا می کند !
روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( ص) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر – در جریان غدیر خم – میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (ع) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند .
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
محسن محمدی
۶.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.