بچه ها میخوام فیک ها درباره ی BTS که واقیت دارن رو بنویسم
بچه ها میخوام فیک ها درباره ی BTS که واقیت دارن رو بنویسم هر دو یه دونه
دست رو موقع آشپزی بُریدی
نامجون:صبر کن برم چسب زخم بیارم(وسط راه زد گلدون وسط هال رو به هزار تیکه تقسیم کرد)یااااا... من خوبم😀
ا.ت:راحت باش...😅
سوکجین:یاااا...زنده ای؟
ا.ت:شیشه رف تو پام هیچی نگف حالا دستم یه خراش برداشته داره چی کار میکنه/=
سوکجین:با تو نبودم که با غذام بودم داشت میسوخت(:
ا.ت:اوکی🥲
یونگی:نارنگی میخوری؟
ا.ت:شما بخور سیر شی😐
هوسوک:یاااا خون داره میاد(میاد دستت رو میزاره تو دستمال)
ا.ت:نامجون رفته چسب بیاره یا بسازه؟
چیو زدی نفله کردی تو راه؟
نامجون:ا.ت زدم کامپیوتر کوک رو کتلت کردم😅
ا.ت:جمعیت صلوات بفرستید...
کوک:(از یه جایی صدای کوک)یااااااا این چیه؟
ا.ت:برو یه گوشه قایم شو وگرنه فاتحه ات خوندس
نامجون:آیگووووو... آها اینم چسب(:
الفرار...
ا.ت:زحمتتون شد آقا😶
جیمین:خون؟! ا.ت کیو زدی کشتی؟
ا.ت:برو اونور تا قاتل تو نشدم🔪
تهیونگ:یا خود خدا چت شد؟
ا.ت:هیچ بابا...راستی یونتان کو؟
ته ته:نمیدونم...چرا؟
ا.ت:هیچ(بلاخره یونتان نجات پیدا کرده... بردش پیش خواهر تهیونگ یه نفسی بکشه)
کوک:(داره از اعضا بازجویی میکنه کی کامپیوترش رو شکست)
ا.ت:ایخدا آخرش از دست نامی خودمو میکشم(تو دلش گفت)
کار من بود کوک حواسم نبود زدم خورد و خمیرش کردم😶🌫️
کوک:قهر قهر تا قیامتتتتت🤧
ا.ت:واااا... بیا حالا قهر نکن😆
#𝐬𝐞𝐧𝐚𝐫𝐢𝐨
دست رو موقع آشپزی بُریدی
نامجون:صبر کن برم چسب زخم بیارم(وسط راه زد گلدون وسط هال رو به هزار تیکه تقسیم کرد)یااااا... من خوبم😀
ا.ت:راحت باش...😅
سوکجین:یاااا...زنده ای؟
ا.ت:شیشه رف تو پام هیچی نگف حالا دستم یه خراش برداشته داره چی کار میکنه/=
سوکجین:با تو نبودم که با غذام بودم داشت میسوخت(:
ا.ت:اوکی🥲
یونگی:نارنگی میخوری؟
ا.ت:شما بخور سیر شی😐
هوسوک:یاااا خون داره میاد(میاد دستت رو میزاره تو دستمال)
ا.ت:نامجون رفته چسب بیاره یا بسازه؟
چیو زدی نفله کردی تو راه؟
نامجون:ا.ت زدم کامپیوتر کوک رو کتلت کردم😅
ا.ت:جمعیت صلوات بفرستید...
کوک:(از یه جایی صدای کوک)یااااااا این چیه؟
ا.ت:برو یه گوشه قایم شو وگرنه فاتحه ات خوندس
نامجون:آیگووووو... آها اینم چسب(:
الفرار...
ا.ت:زحمتتون شد آقا😶
جیمین:خون؟! ا.ت کیو زدی کشتی؟
ا.ت:برو اونور تا قاتل تو نشدم🔪
تهیونگ:یا خود خدا چت شد؟
ا.ت:هیچ بابا...راستی یونتان کو؟
ته ته:نمیدونم...چرا؟
ا.ت:هیچ(بلاخره یونتان نجات پیدا کرده... بردش پیش خواهر تهیونگ یه نفسی بکشه)
کوک:(داره از اعضا بازجویی میکنه کی کامپیوترش رو شکست)
ا.ت:ایخدا آخرش از دست نامی خودمو میکشم(تو دلش گفت)
کار من بود کوک حواسم نبود زدم خورد و خمیرش کردم😶🌫️
کوک:قهر قهر تا قیامتتتتت🤧
ا.ت:واااا... بیا حالا قهر نکن😆
#𝐬𝐞𝐧𝐚𝐫𝐢𝐨
۱۰.۴k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.