آدم ها خسته که شدند؛
آدم ها خسته که شدند؛
بی صدا تر از همیشه میروند!
احساسشان را بر میدارند و
پاورچین پاورچین، دور میشوند...
آدم ها هر چقدر هم که صبور باشند؛
یک روز صبرشان لبریز میشود،
کم میآورند، همه چیز را به حالِ خود میگذارند و میروند ...
همانهایی که تا دیروز، دیوانه وار،
برای ماندن می جنگیدند،
همان هایی که سرشان برای مهربانی
و هم صحبتی درد می کرد؛
سکوت میکنند،
بی تفاوت میشوند،
و جوری میروند؛
که هیچ پلی برایِ بازگشتشان،
نمانده باشد...
آدم ها به مرزِ هشدار که رسیدند؛
آدمِ دیگری میشوند...
بی صدا تر از همیشه میروند!
احساسشان را بر میدارند و
پاورچین پاورچین، دور میشوند...
آدم ها هر چقدر هم که صبور باشند؛
یک روز صبرشان لبریز میشود،
کم میآورند، همه چیز را به حالِ خود میگذارند و میروند ...
همانهایی که تا دیروز، دیوانه وار،
برای ماندن می جنگیدند،
همان هایی که سرشان برای مهربانی
و هم صحبتی درد می کرد؛
سکوت میکنند،
بی تفاوت میشوند،
و جوری میروند؛
که هیچ پلی برایِ بازگشتشان،
نمانده باشد...
آدم ها به مرزِ هشدار که رسیدند؛
آدمِ دیگری میشوند...
۴.۴k
۱۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.