تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
چگونه در هوای تو پر می زنم
کلمات نابینا
بر کاغذهای سفید
دست می سایند و
گرد نام تو جمع می شوند
ثانیه های متمرد
به زخم عقرب ها فرو می ریزند
و نام تو را
تکرار می کنند
تو نیستی که ببینی
چگونه پیله ی سنگ ها می شکافد
و پروانه ی مجروح
با بال شکسته
ابریشم شعر
جارو می کند
چگونه در هوای تو پر می زنم
کلمات نابینا
بر کاغذهای سفید
دست می سایند و
گرد نام تو جمع می شوند
ثانیه های متمرد
به زخم عقرب ها فرو می ریزند
و نام تو را
تکرار می کنند
تو نیستی که ببینی
چگونه پیله ی سنگ ها می شکافد
و پروانه ی مجروح
با بال شکسته
ابریشم شعر
جارو می کند
- ۱۰۵.۰k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط