نمیدونم چرا دارم این متنو میگم ولی باز میگم(منطق)
نمیدونم چرا دارم اینمتنو میگم ولی باز میگم(منطق)
وای
امروز ننم اومدمدرسهکلاسو عوض کنه
دید دو نفر باباهاشون اومده اونا هم عوض نکردن
بعد من داشت حابم تو کلاس بد میشد انگار ریده بودن تو کلاس منم حالت تهوع گرفته بودم گرم هم بود🎀💔
خلاصه کلاسو عوض نکردن الانمیخوام بابامو ببرممدرسه
بابا منمعمولا توی کارای مدرسه سریع کار رو راهمیندازه
اصلا بخاطر این نیست از چشماشمیباره سگه ها
اصلا بخاطر این نیست😔...
یادمه کلاس اول بابامو گفتن بیاد مدرسه دیگهمامانمو نگفتن
بابام اومد بعد چون صبح بیدارش کردیم مث سگ عصبی شده بود...
جلو معلم یه طوری منو نگاه کرد من خودمنترسیدم
معلم ترسید😺😂💔
و کلا سر اینموضوعات همیشه بابام میتونه کارمدرسه رو راه میندازه
فقط امیدوارم کلاسو دیگه با اومدن بابام عوض کنن
وی در حال عر زدن*
وای
امروز ننم اومدمدرسهکلاسو عوض کنه
دید دو نفر باباهاشون اومده اونا هم عوض نکردن
بعد من داشت حابم تو کلاس بد میشد انگار ریده بودن تو کلاس منم حالت تهوع گرفته بودم گرم هم بود🎀💔
خلاصه کلاسو عوض نکردن الانمیخوام بابامو ببرممدرسه
بابا منمعمولا توی کارای مدرسه سریع کار رو راهمیندازه
اصلا بخاطر این نیست از چشماشمیباره سگه ها
اصلا بخاطر این نیست😔...
یادمه کلاس اول بابامو گفتن بیاد مدرسه دیگهمامانمو نگفتن
بابام اومد بعد چون صبح بیدارش کردیم مث سگ عصبی شده بود...
جلو معلم یه طوری منو نگاه کرد من خودمنترسیدم
معلم ترسید😺😂💔
و کلا سر اینموضوعات همیشه بابام میتونه کارمدرسه رو راه میندازه
فقط امیدوارم کلاسو دیگه با اومدن بابام عوض کنن
وی در حال عر زدن*
۷۳۱
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.