عاشقانه های شبنم
کجای دلم خیمه زدی که
هرجا نفس می کشم
کرور کرور شانه ات
بر سرِ بی سامانی ام
می بارد
می گویند نیستی
ولی همه جا هستی
دیوارها به تصویر قاب شده ات
تکیه زده اند
که سقف دلدادگی ام بر پاست
وگرنه که با اولین بورانِ بهمن
اسفندِ روی آتش شده بودم
جیگر می خواهد
سر سنگ سیاه ماندن و
به خاطره ای
دلخوش کردن
طاقت می خواهد
کوه فراق را
در آستینِ کوتاهِ صبر
این دست آن دست کردن
....
از پوست کلفتیِ آدم نیست
که تبسم می کند تا
اشکش نریزد
دل مردم که از سر راه نیامده
که هر دم بخاطر بیتابی من بشکند
ولی جان عزیزت
زود زود بخوابم بیا
حالا که از آسمان چشمم
پریدی
!!!!؟؟
من بی هوای تو
دق می کنم
هرجا نفس می کشم
کرور کرور شانه ات
بر سرِ بی سامانی ام
می بارد
می گویند نیستی
ولی همه جا هستی
دیوارها به تصویر قاب شده ات
تکیه زده اند
که سقف دلدادگی ام بر پاست
وگرنه که با اولین بورانِ بهمن
اسفندِ روی آتش شده بودم
جیگر می خواهد
سر سنگ سیاه ماندن و
به خاطره ای
دلخوش کردن
طاقت می خواهد
کوه فراق را
در آستینِ کوتاهِ صبر
این دست آن دست کردن
....
از پوست کلفتیِ آدم نیست
که تبسم می کند تا
اشکش نریزد
دل مردم که از سر راه نیامده
که هر دم بخاطر بیتابی من بشکند
ولی جان عزیزت
زود زود بخوابم بیا
حالا که از آسمان چشمم
پریدی
!!!!؟؟
من بی هوای تو
دق می کنم
۹.۰k
۲۸ دی ۱۴۰۲