استوری عاشقانه شب مرد تنها
شبای جوونی چه بی اعتباره
همه اش بی قراری، همه اش انتظاره
همه اش بی قراری، همه اش انتظاره
نه مرد قلندر، نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
#ابی
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر.
اما نگفتم از تيغ های كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهای سرخ را بی آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكنی كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزنی. از تيغ های كف دستت ميترسی. دوست داری بگويی حتا وقتی كنارت نشسته دلتنگش هستی، اما لال ميمانی.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روی كتفِ خشكِ بادِ آذرماه تا به من برساند.
بعد، به كلماتی كه نگفته ای شب بخير بگو. دراز بكش روی كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهای دلت را بشمار، و به رويای خيسِ كسی فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايی كه شعر بود، با لبانی كه آتش بود، و با آغوشی كه تنها جزيره امنِ جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
@boof_graphy
همه اش بی قراری، همه اش انتظاره
همه اش بی قراری، همه اش انتظاره
نه مرد قلندر، نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
#ابی
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر.
اما نگفتم از تيغ های كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهای سرخ را بی آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكنی كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزنی. از تيغ های كف دستت ميترسی. دوست داری بگويی حتا وقتی كنارت نشسته دلتنگش هستی، اما لال ميمانی.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روی كتفِ خشكِ بادِ آذرماه تا به من برساند.
بعد، به كلماتی كه نگفته ای شب بخير بگو. دراز بكش روی كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهای دلت را بشمار، و به رويای خيسِ كسی فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايی كه شعر بود، با لبانی كه آتش بود، و با آغوشی كه تنها جزيره امنِ جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
@boof_graphy
۳.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.