در من دیوانهای جا مانده است که در امتداد قوس طرههای ز

در من دیوانه‌ای جا مانده‌ است که در امتداد قوسِ طره‌های زرین و موج گیسوانت نفس میکشد و شُره جامِ یاقوت مقدسِ ستارگان چشمانت را نفس میکشد. فقط توانِ در آغوش گرفتنت را ندارد. به گمانم همین بی آغوشی او را خواهد کشت.
1403/11/7
دیدگاه ها (۰)

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشمداروی دردم گر تویی در او...

"اگه بخوام وضعیتمون رو توی یه کلمه توصیف کنم، تنها چیزی که ب...

کاش منم یه بیشعوره بی احساس بودم که حرف هیچکس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط