┊جانم در وصف مهربانیتان بگوید که :
┊جانم در وصف مهربانیتان بگوید که :
┊شما بسانِ شبنم صبحگاهی...
┊بر تنِ ساقهی خشكِ چَمنید ؛
┊همانقدر بی منت و حیاتبخش !
┊آنقدر خوب که تازگیها برای واژهی "خوب"
┊دنبال تعبیر تازهای میگردم که قد و قوارهی
┊شما باشد !
┊سلام آستینِ اشكهای غم و شادیِ من !
┊سلام وصلهی جور بر تنِ این کهنه سربار!
┊سلام اولین جوانه بر نهالِ باغچهای که
┊هیچکس نگاهش نمیکند !
┊سلام آرایهی جان بخشیدن به من ،
┊میخواستم بگویم :
┊من شما را خیلی دوست دارم❤
#دوستت_دارم
‹ حالا من باید برای چشم های #طو
‹ «وان یکاد » بخوانم ؛
‹ «وَ یَقولونَ اِنَّهُ لِمَجنون»
‹ مجنون منم این روزها در میان
‹ وعدههای جنون!
‹ «وَ ما هُوَ اِلّا ذِکرُ العالَمین»
‹ مجنونم♡!
‹ مراوعده دیداری بده در یك صبح
‹ به بوسیدن دستهات ؛ حالا من در
‹ خانه راه میروم و هوایی که تو جا
‹ گذاشتی را نفس میکشم ؛ آخر کجا
‹ روم که یادت نباشد و یادت نیایم؟!
‹ پایتخت نشینی موهات تا ابد مرا
‹ مستاجر طرح لبخندهات تمدید میکند ؛
‹ چشمهات هوای خانه را هوایی میکند!♥️
#چشمهایش
من این را دوست داشتم که #طو در من مسیرهایی کشف میکردی، که خودم نمیشناختم، در من تواناییها و خصوصیاتی مییافتی، که خودم نمییافتم...
من کهکشان شناخته شدهای بودم و تو در من کهکشانهای ناشناختهی بسیاری دیدی و بااشتیاق نشانم دادی و من این را دوست داشتم.
من این را دوست داشتم که تو مرا جور دیگری میخواستی و جنس دوست داشتنت با تمام جهان فرق داشت.
من شیفتهی اشتیاق تو برای اکتشاف خودم بودم. شیفتهی شیوهی نگاه کردنت، گفتنت، مراقب بودنت، دوست داشتنت...♥️✨
#برای_طو
#شادمهر
࿐ྀུ༅࿇༅═♥⭐♥┅─#🅻҉🅾҉🆅҉🅴҉.🆁҉.🆂҉
#🅸🅻🅾🆅🅴🆈🅾🆄
#🅰🅰🆂🅷🅾🅾🅱🅶🅰🆁
┊شما بسانِ شبنم صبحگاهی...
┊بر تنِ ساقهی خشكِ چَمنید ؛
┊همانقدر بی منت و حیاتبخش !
┊آنقدر خوب که تازگیها برای واژهی "خوب"
┊دنبال تعبیر تازهای میگردم که قد و قوارهی
┊شما باشد !
┊سلام آستینِ اشكهای غم و شادیِ من !
┊سلام وصلهی جور بر تنِ این کهنه سربار!
┊سلام اولین جوانه بر نهالِ باغچهای که
┊هیچکس نگاهش نمیکند !
┊سلام آرایهی جان بخشیدن به من ،
┊میخواستم بگویم :
┊من شما را خیلی دوست دارم❤
#دوستت_دارم
‹ حالا من باید برای چشم های #طو
‹ «وان یکاد » بخوانم ؛
‹ «وَ یَقولونَ اِنَّهُ لِمَجنون»
‹ مجنون منم این روزها در میان
‹ وعدههای جنون!
‹ «وَ ما هُوَ اِلّا ذِکرُ العالَمین»
‹ مجنونم♡!
‹ مراوعده دیداری بده در یك صبح
‹ به بوسیدن دستهات ؛ حالا من در
‹ خانه راه میروم و هوایی که تو جا
‹ گذاشتی را نفس میکشم ؛ آخر کجا
‹ روم که یادت نباشد و یادت نیایم؟!
‹ پایتخت نشینی موهات تا ابد مرا
‹ مستاجر طرح لبخندهات تمدید میکند ؛
‹ چشمهات هوای خانه را هوایی میکند!♥️
#چشمهایش
من این را دوست داشتم که #طو در من مسیرهایی کشف میکردی، که خودم نمیشناختم، در من تواناییها و خصوصیاتی مییافتی، که خودم نمییافتم...
من کهکشان شناخته شدهای بودم و تو در من کهکشانهای ناشناختهی بسیاری دیدی و بااشتیاق نشانم دادی و من این را دوست داشتم.
من این را دوست داشتم که تو مرا جور دیگری میخواستی و جنس دوست داشتنت با تمام جهان فرق داشت.
من شیفتهی اشتیاق تو برای اکتشاف خودم بودم. شیفتهی شیوهی نگاه کردنت، گفتنت، مراقب بودنت، دوست داشتنت...♥️✨
#برای_طو
#شادمهر
࿐ྀུ༅࿇༅═♥⭐♥┅─#🅻҉🅾҉🆅҉🅴҉.🆁҉.🆂҉
#🅸🅻🅾🆅🅴🆈🅾🆄
#🅰🅰🆂🅷🅾🅾🅱🅶🅰🆁
۴۸.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۳