در آن شهری که تار یک است
در آن شهری که تار یک است
صدای پای شب،سنگین و خوفناک می آید
سیاهی در تمام شهر پیچیده
در آن شهری که تاریک است
چرا دل از زبان دور است
و منطق ها همه زور است
در آن شهری که تاریک است
چرا پاکی دلش خون است، ریا کاران بیدارند
در آن شهری که تاریک است
دل حاکم به رنگ چادر شب ترسناک و تاریک است
چرا رحمی به دلها نیست
چرا داروغه با ما نیست
چرا شیشه ها خون است و حاکم باده می نوشد
چرا خنجر به کف دارد، سیاهی جامه می پوشد
در این بازار متاعی جز تملق نیست
در این دنیای وارونه کسی یک لحظه صادق نیست
#مرتضی_پاشایی#آهنگ_نوازش#دورهمی
صدای پای شب،سنگین و خوفناک می آید
سیاهی در تمام شهر پیچیده
در آن شهری که تاریک است
چرا دل از زبان دور است
و منطق ها همه زور است
در آن شهری که تاریک است
چرا پاکی دلش خون است، ریا کاران بیدارند
در آن شهری که تاریک است
دل حاکم به رنگ چادر شب ترسناک و تاریک است
چرا رحمی به دلها نیست
چرا داروغه با ما نیست
چرا شیشه ها خون است و حاکم باده می نوشد
چرا خنجر به کف دارد، سیاهی جامه می پوشد
در این بازار متاعی جز تملق نیست
در این دنیای وارونه کسی یک لحظه صادق نیست
#مرتضی_پاشایی#آهنگ_نوازش#دورهمی
۱۹.۲k
۰۴ دی ۱۴۰۳