خواستم بگویم

خواستم بگویم:
امروز که از کنار او بودن خسته شده ای،
امروز که مثل دیروز مشتاق او نیستی،
امروز که پیام‌هایش را یکی در میان جواب میدهی،
امروز که انگار نمیخواهی‌اش؛
به این فکر کن که یکی آن دورتر
آرزویش این است که او را داشته باشد،
که چقدر با حسرت عکس‌های شما را نگاه کرده،
که چقدر شب‌ها نخوابیده و
خوش به حالِ تو گفته؛
خوش به حال تویی که او را داری و
قدر نمیدانی...
دیدگاه ها (۰)

خب گاهی اوقات آدم هوس میکند تنها باشد،خودش باشد و خودش!نه ای...

از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟من تا به حال ندیده ام کسی دلباخ...

مݧ مینوازم ویو لوݧ زندگے ام راگاه آرام، گاه بے صدامےنوازم نت...

بی تودلتنگ ترينحادثه ی قصه منم ..!

ادما عجیبن مثلا وقتی جوری که دوست دارن باهاشون رفتار نمیکنی ...

army_aa is talking: 📜: سطر اول داستان ماPart 2بعد از آن پیام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط