🔹 روایتی از یک داستان واقعی
🔹 روایتی از یک داستان واقعی
یه رفیقی هست ایشون فرزند شهیده
درسال 88 می نشست یادداشت بصیرت افزا می نوشت،باتوم دستش میگرفت
این را خودش می گفت
توی یادداشت هایش، با افتخار میگفت
چقدرهم آن موقع سر و صدا شده بود
گفته بود باتوم دست گرفتم رفتم، چی چی کردم، فلان کردم، سال 88
فکر میکنم سال 90 بود
احمدی نژاد میخواست برود آمریکا
گفت اقا میخوام یه چند تا خبرنگار ببرم
شما هم بلند شو بیا، طرف با سر بلند شد رفت آمریکا
و همه ی اون هایی که مطالبش رو میخوندند
و یادشون هست که این، توی مطالبش مرگ بر آمریکا مینوشت
آمریکا خوار و خفیف است مینوشت
از آمریکا حقیر تر نیست، می نوشت
با سر بلند شد رفت آمریکا !!
الان توی ماجرای مهسا ژینا امینی
یکی از اونایی که چپ کرد رفت توی در و دیوار و خیلی سوژه شد همین بنده خداست /
یه رفیقی هست ایشون فرزند شهیده
درسال 88 می نشست یادداشت بصیرت افزا می نوشت،باتوم دستش میگرفت
این را خودش می گفت
توی یادداشت هایش، با افتخار میگفت
چقدرهم آن موقع سر و صدا شده بود
گفته بود باتوم دست گرفتم رفتم، چی چی کردم، فلان کردم، سال 88
فکر میکنم سال 90 بود
احمدی نژاد میخواست برود آمریکا
گفت اقا میخوام یه چند تا خبرنگار ببرم
شما هم بلند شو بیا، طرف با سر بلند شد رفت آمریکا
و همه ی اون هایی که مطالبش رو میخوندند
و یادشون هست که این، توی مطالبش مرگ بر آمریکا مینوشت
آمریکا خوار و خفیف است مینوشت
از آمریکا حقیر تر نیست، می نوشت
با سر بلند شد رفت آمریکا !!
الان توی ماجرای مهسا ژینا امینی
یکی از اونایی که چپ کرد رفت توی در و دیوار و خیلی سوژه شد همین بنده خداست /
۲.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.