حکایت باران بی امان است این گونه که من دوستت میدارم شورید
حکایت باران بی امان است این گونه که من دوستت میدارم شوریده وار و پریشان بر خزه ها و خیزاب ها به بیراهه و راه ها تاختن بی تاب، بی قرار دریایی جستن و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن و تو را به یاد آوردن حکایت بارانی بی قرار است این گونه که من دوستت می دارم.
۶۱۰
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.