معین
#معین
تو میروی و دیدهی من مانده به راهت
ای ماه سفرکرده! خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده! سفر کردی و دارم-
-از اشک روان، آینهای بر سر راهت
بازآی که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگهِ سلطنت عشق، گناهت
آیینهی بختِ سیهِ من شد و دیدم
آیندهی خود در نگهِ چشمِ سیاهت
آن شبنم افتاده به خاکم که ندارم
بال و پر پرواز به خورشید نگاهت
بر خرمن این سوختهی دشت محبت
ای برق! کجا شد نگه گاهبهگاهت...؟
@boof_graphy
تو میروی و دیدهی من مانده به راهت
ای ماه سفرکرده! خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده! سفر کردی و دارم-
-از اشک روان، آینهای بر سر راهت
بازآی که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگهِ سلطنت عشق، گناهت
آیینهی بختِ سیهِ من شد و دیدم
آیندهی خود در نگهِ چشمِ سیاهت
آن شبنم افتاده به خاکم که ندارم
بال و پر پرواز به خورشید نگاهت
بر خرمن این سوختهی دشت محبت
ای برق! کجا شد نگه گاهبهگاهت...؟
@boof_graphy
۴.۴k
۱۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.