عاشقانه های شبنم
کاشکی می آمدی و می شدی معمار من
تا بگیری گِل بروی گونه ی نم دار من
رفته از ذهنم دگر مفهوم نور و سایه ها
پنجره باید بسازی در دل دیوار من
زیرِ خروارِ هزاران واژه دفنم عشق من!
تا بخوانی لااقل بیتی ازاین اشعار من
مانده ام با اینکه هستی یک طبیب اما چرا
رغبتی چندان نداری تا کنی تیمار من؟!
من زیادی عاشقت هستم، تو هم که..بگذریم
می خورد حالت بهم از نحوهُ رفتار من
با ردیف "من" نوشتم این غزل را، معذرت!
مطمئنا خسته ای از اینهمه تکرار "من"
شاید اصلن مرده ام، داغم ،نمیفهمم هنوز
میرسد آیا به گوش ات ناله و اصرار من؟!
تا بگیری گِل بروی گونه ی نم دار من
رفته از ذهنم دگر مفهوم نور و سایه ها
پنجره باید بسازی در دل دیوار من
زیرِ خروارِ هزاران واژه دفنم عشق من!
تا بخوانی لااقل بیتی ازاین اشعار من
مانده ام با اینکه هستی یک طبیب اما چرا
رغبتی چندان نداری تا کنی تیمار من؟!
من زیادی عاشقت هستم، تو هم که..بگذریم
می خورد حالت بهم از نحوهُ رفتار من
با ردیف "من" نوشتم این غزل را، معذرت!
مطمئنا خسته ای از اینهمه تکرار "من"
شاید اصلن مرده ام، داغم ،نمیفهمم هنوز
میرسد آیا به گوش ات ناله و اصرار من؟!
۴۹.۶k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳