یادش بهخیر سحرهای ماه رمضان

یادش به‌خیر سحرهای ماه رمضان
که خوابم می‌آمد و صدای دعای سحر و برخورد قاشق و بشقاب، وسوسه‌ام می‌کرد از سفره‌ی سحر عقب نمانَم. چشم‌های خواب‌آلودم را تا نیمه وا می‌کردم و می‌دیدم کل خانواده در سکوتی نجیبانه، دارند از زمان کوتاه باقی مانده تا اذان صبح، نهایت استفاده‌ را می‌کنند و این من بودم که از قافله عقب بودم. همیشه هم چیزی تا اذان نمانده، بیدار می‌شدم و کلی غر می‌زدم که "حالا من گفتم خوابم میاد، شما چرا بیدارم نکردید؟" و با همه‌شان تا افطار قهر می‌کردم و عوضش موقع افطار اولین نفر سر سفره حاضر بودم.
معمولا از سحری جا می‌ماندم و همیشه هم مامان دلش برای من می‌سوخت و می‌گفت "ولش کن، روزه نگیر، سحری نخوردی ضعف می‌کنی سر کلاس" و خودش صبحانه توی کیفم می‌گذاشت تا گرسنه که شدم، یواشکی بخورم.
کاری به فلسفه‌‌ی مناسبت‌ها ندارم، آن روزها همه چیز رنگ و بوی دیگری داشت، خورشید آن‌ روزها جور دیگری روی دلخوشی‌ آدم‌ها می‌تابید و دنیا قشنگ‌تر بود.
یادِ تمام روزهای نابی که گذشته،
یاد تمام دلخوشی‌هایی که بر نمی‌گردند،
یاد صفا و صمیمیتی که دیگر نیست؛

به خیر
به خیر


─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
دیدگاه ها (۰)

مجری از رشید میپرسه سربازی رفتی رشید میگه معاف شدمبعدش رشید ...

یه اجرای با حال ببینیم👌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

مدیرعامل صندوق بازنشستگی اعلام کرده اولویت بازنشستگان زیارت ...

۱۳ بدر در کوردستان عراق

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

یِـک ســآل بَـعـددوپآرتی jkP.1هیچوقت نفهمیدی بخاطر رفتنت من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط