مادربزرگم میگہ ڪارڪن پولاتو جمع ڪن
مادربزرگم میگہ ڪارڪن پولاتو جمع ڪن
سن ازدواجت رسیدہ پسرم ..
با لبخند روے صورتم و سڪوتم ڪہ
ب اشتباہ معنے میشد
توے دلم گفتم مادربزرگ ..
من اگر زندهم و زنده موندم
فقط بخاطر اینہ ڪ این یہ مورد
توے زندگیم نیست
مگہ من میتونم درد و غصهے
زن و بچہ رو تحمل ڪنم!
«و از این بابت ن از خدا ڪ از خودم ممنونم»
#شخصی
سن ازدواجت رسیدہ پسرم ..
با لبخند روے صورتم و سڪوتم ڪہ
ب اشتباہ معنے میشد
توے دلم گفتم مادربزرگ ..
من اگر زندهم و زنده موندم
فقط بخاطر اینہ ڪ این یہ مورد
توے زندگیم نیست
مگہ من میتونم درد و غصهے
زن و بچہ رو تحمل ڪنم!
«و از این بابت ن از خدا ڪ از خودم ممنونم»
#شخصی
۴.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳