نمیدونم چرا اینجوری شد.
نمیدونم چرا اینجوری شد.
اول با دیدن خنده هاتو شنیدن صدات بازیو باختم
بعد دیدم عه،
من که جایی تو زندگیت ندارم
دیدم نه تنها بازیو،
بلکه خودمم باختم.
اون اولاش هی با خودم میگفتم نه،
میگذره،
فراموشش میکنی.
روزا گذشتن ولی اون حسِ نو و تازه ای که به وجود
اومده بود تو قلب و روحم ریشه زدو رشد کرد.
الان شده یه درختِ پر برگو بار و محکم
که با هیچ تبری قطع نمیشه.
اول با دیدن خنده هاتو شنیدن صدات بازیو باختم
بعد دیدم عه،
من که جایی تو زندگیت ندارم
دیدم نه تنها بازیو،
بلکه خودمم باختم.
اون اولاش هی با خودم میگفتم نه،
میگذره،
فراموشش میکنی.
روزا گذشتن ولی اون حسِ نو و تازه ای که به وجود
اومده بود تو قلب و روحم ریشه زدو رشد کرد.
الان شده یه درختِ پر برگو بار و محکم
که با هیچ تبری قطع نمیشه.
۵.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳