عاشقانه های شبنم

‍ آن‌گونه دلتنگ بودم
که باران در نگاهم،
به هِیبتِ تو طلوع می‌کرد
پِچ‌پِچه‌ی زَنبق و یاس
با صدای تو به‌ گوشم می‌رسید
و تمام شعرها مُنَقّش بود به چشم‌هایت!
بی‌قرار بودم آن‌چنان
که در آستانه‌ی تمام درب‌ها تو ایستاده بودی
منتظرِ پشتِ تمامِ پنجره‌ها تو بودی و
تعبیرِ تمام خواب‌ها تو
دیدگاه ها (۰)

یکی از لذت بخش ترین لحظه‌ها، هنگامی است که به دوستانت و محبت...

عاشقانه های شبنم بوقت دلتنگی

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

" زیبایی‌های بهشت " آینه‌ی طبیعت دوباره در چشمه بازتاب پیدا ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط