و با آنها معاشرت میکردی و گرم میگرفتی. اما خودشان میدانست
و با آنها معاشرت میکردی و گرم میگرفتی. اما خودشان میدانستند تو اهل این دنیا نیستی. حتی وقتی در کنارشان بودی به خاطر هیبت عجیبی که داشتی جرات سوال نداشتند.
میگفتی بپرسید قبل از اینکه مرا از دست دهید. و آنها هرسناک از دنیای بعد از تو بودند. و چه هولناک است دنیای بی شما.
اگر بگویند چه سخنی لرزه به تن می اندازد همین ندای سلونی شماست چرا که وعده می دهد قرار است چند صباحی دیگر مرا از دست دهید.
(برگرفته از احادیث امالی صدوق۱/۶۲۴، الاختصاص ۱/۲۳۵)
✍راعد نهان
میگفتی بپرسید قبل از اینکه مرا از دست دهید. و آنها هرسناک از دنیای بعد از تو بودند. و چه هولناک است دنیای بی شما.
اگر بگویند چه سخنی لرزه به تن می اندازد همین ندای سلونی شماست چرا که وعده می دهد قرار است چند صباحی دیگر مرا از دست دهید.
(برگرفته از احادیث امالی صدوق۱/۶۲۴، الاختصاص ۱/۲۳۵)
✍راعد نهان
۳.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳