جداً خستم، مثل اون بچه ای که اولین بار با دوچرخه خورده زم
جداً خستم، مثل اون بچهای که اولین بار با دوچرخه خورده زمین ولی هیچکی نیست کمکش کنه تازه هرکیم رد میشه مسخرش میکنه.
نه میتونم برا همیشه از آدما دوری کنم نه میتونم دیگه بینشون نفس بکشم. هرکی میاد تا جاییکه خودش دلش میخواد میمونه بعد ول میکنه میره. حقیقتا خیلی پست و حقیر داریم میشیم.!
𝐄𝐧𝐝
نه میتونم برا همیشه از آدما دوری کنم نه میتونم دیگه بینشون نفس بکشم. هرکی میاد تا جاییکه خودش دلش میخواد میمونه بعد ول میکنه میره. حقیقتا خیلی پست و حقیر داریم میشیم.!
𝐄𝐧𝐝
۱۷.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰