در کوه او گدایی بر خسروی گزیدن،
در کوه او گدایی بر خسروی گزیدن،
از جان طمع بریدن آرام بود ولیکن،
از دوستان جانی مشکل توان بریدن،
خواهم شدن ب بستان چون غنچه با دل تنگ،
وان جان ب نیک نامی پیراهنی دریدن،
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن ،
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار،
ک آخر ملول گردید از دست ولب گزیدن ،
فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل،
چون بگذریم دیگر نتوان ب هم رسیدن،
حافظ...❤️🔥
از جان طمع بریدن آرام بود ولیکن،
از دوستان جانی مشکل توان بریدن،
خواهم شدن ب بستان چون غنچه با دل تنگ،
وان جان ب نیک نامی پیراهنی دریدن،
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن ،
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار،
ک آخر ملول گردید از دست ولب گزیدن ،
فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل،
چون بگذریم دیگر نتوان ب هم رسیدن،
حافظ...❤️🔥
۱.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.