صدا کن مرا
صدا کن مرا
ای غمگینانه ترین ترانه باران!
شب که به دیدار چشمان خواب گریزم می آید
از او سراغ ستاره ای را می گیرم
که زرق و برق خودخواهی آدمی
خبیثانه خاموشش کرد ...
چه خودخواهی احمقانه ای!
و چه فریبکاری ناشیانه ای !
کاش آب رفته به جوی باز می گشت
و من در کف دستان خسته ام
نشانه ای از کودک آفتاب ندیده ای می دیدم
که با انگشت پاکش
به بادبادکی در آسمان آبی اشاره می کند
و با چشمانی مشتاق
شکوه پروازش را نظاره می کند!
اما افسوس که
...
ای غمگینانه ترین ترانه باران!
شب که به دیدار چشمان خواب گریزم می آید
از او سراغ ستاره ای را می گیرم
که زرق و برق خودخواهی آدمی
خبیثانه خاموشش کرد ...
چه خودخواهی احمقانه ای!
و چه فریبکاری ناشیانه ای !
کاش آب رفته به جوی باز می گشت
و من در کف دستان خسته ام
نشانه ای از کودک آفتاب ندیده ای می دیدم
که با انگشت پاکش
به بادبادکی در آسمان آبی اشاره می کند
و با چشمانی مشتاق
شکوه پروازش را نظاره می کند!
اما افسوس که
...
۹.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.