+++++++
دوسال پیش دقیقا امروز شروع کردم نوشتن داستان زندگی یکی از عزیز ترین افراد زندگیم که من عزیز ترین فرد زندگیش نبودم.
داستان همینجوری با اون فرد و عزیز ترین فرد زندگیش ادامه پیدا کرد همه میدونستن اون فرد داره میمیره همه منتظر مرگش بودن دقیقا همون موقع عزیز ترین فرد زندگیش مرد و داستان عزیز ترین فرد زندگیم با مردن عزیز ترین فرد زندگیش تموم شد:)
پ ن:داستانی واقعی که هر کاری کردم نتونستم به طور واضح بنویسم.
داستان همینجوری با اون فرد و عزیز ترین فرد زندگیش ادامه پیدا کرد همه میدونستن اون فرد داره میمیره همه منتظر مرگش بودن دقیقا همون موقع عزیز ترین فرد زندگیش مرد و داستان عزیز ترین فرد زندگیم با مردن عزیز ترین فرد زندگیش تموم شد:)
پ ن:داستانی واقعی که هر کاری کردم نتونستم به طور واضح بنویسم.
- ۴.۸k
- ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط