بدون مخاطب خاص
ته ماندگی آرزوی آغوشت و دلگرمی تکرار بویت ؛سرگردان در میان خیالاتم پرسه میزند ....
واژه واژه تصویرت از اعماق دریا کناره میگیرد و در غروب با من قدم میزند . آرامیده تر از شانه های باران، بر روی لبانم چکیدی و آسوده خاطرتر از برف آب شدی .
باور کن که شومینه فراقت هنوز هم گرم است و هیزم دلتنگی موی سفید می سوزاند ...
و با خود آه از دودکش بیرون میدهد . هنگامی که نقشه گمشده دیدار را ،نامه ای در بطری آب به ساحل بیاورد بی شک با نسیم میوزم و با پروانه پرواز خواهم کرد ......
در تلاطم زلال چشمانت . با اینکه برهنگی دلتنگی را به تنم پوشاندی اما لباس امیدواری میپوشم و به امید دیدارت خود را راهنمایی به فرو رفتن در خوابی عمیق دعوت میکنم ....
شاید یک شب ب خوابم بیایی..!!!
واژه واژه تصویرت از اعماق دریا کناره میگیرد و در غروب با من قدم میزند . آرامیده تر از شانه های باران، بر روی لبانم چکیدی و آسوده خاطرتر از برف آب شدی .
باور کن که شومینه فراقت هنوز هم گرم است و هیزم دلتنگی موی سفید می سوزاند ...
و با خود آه از دودکش بیرون میدهد . هنگامی که نقشه گمشده دیدار را ،نامه ای در بطری آب به ساحل بیاورد بی شک با نسیم میوزم و با پروانه پرواز خواهم کرد ......
در تلاطم زلال چشمانت . با اینکه برهنگی دلتنگی را به تنم پوشاندی اما لباس امیدواری میپوشم و به امید دیدارت خود را راهنمایی به فرو رفتن در خوابی عمیق دعوت میکنم ....
شاید یک شب ب خوابم بیایی..!!!
۵.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳